تکلئه

لغت نامه دهخدا

( تکلئة ) تکلئة. [ ت َ ل ِ ءَ ] ( ع مص ) بیعانه گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بکرانه رسانیدن کشتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک گردانیدن کشتی را به کرانه رود. ( از اقرب الموارد ). || بستن کشتی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بجای آمدن که باد کم گذرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بند کردن و بازداشتن. || پیش آمدن و نگریستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به همه معانی رجوع به تکلیی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس