تکفل
/takaffol/
مترادف تکفل: تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، سرپرستی، کفالت کردن، کفیل شدن، متعهد شدن، پایندانی کرن، به عهده گرفتن
برابر پارسی: سرپرستی، بگردن گرفتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پایندانی کردن کفالت کردن کفیل شدن متعهد گشتن . ۲ -( اسم ) پذرفتاری پایندانی کفالت . جمع : تکفلات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کفیل شدن، متعهّد شدن، به عهده گرفتن، عهده دار امری یا کاری شدن.
مترادف ها
طرفداری، ضمانت، تکفل، عهده گیری، اعانت
پیشنهاد کاربران
به رنج و زحمت افتادن، محنت کشیدن
کفیل شدن، متعهد گشتن