تکسر


مترادف تکسر: خرد شدن، ریزریزشدن، شکستن، ضعف، ناتوانی

لغت نامه دهخدا

تکسر. [ ت َ ک َس ْ س ُ ] ( ع مص ) خرد و مرد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).شکسته شدن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نزد اطباء عبارت است از حالی که انسان در آن حالت احساس سرما و لرزیدن و نیازمندی به گرم شدن کند در پوست و عضلات بدن. ( از بحر الجواهر از کشاف اصطلاحات الفنون ) : و اگر کسی را اندر زمستان بسبب فصد ناکردن تکسری اندر تن پدید آید فصد باید کردن لکن خون اندکی بیرون باید کردن.( ذخیره خوارزمشاهی ). روز ششم اندرین روز بحرانها نیک نادر بود و اگر اتفاق افتد که بحران نیک باشد با رنج و خطر باشد و تکسر افتد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

شکسته شدن، درهم شکسته شدن، خردشدن، شکستگی
۱ - ( مصدر ) شکسته شدن شکستن خرد شدن . ۲ - ( اسم ) شکستگی . جمع : تکسرات .

فرهنگ معین

(تَ کَ سُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شکسته شدن .

فرهنگ عمید

۱. شکسته شدن، درهم شکسته شدن، خرد شدن.
۲. شکستگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس