تکریر


مترادف تکریر: بازگویی، تکرار، تکرر

لغت نامه دهخدا

تکریر. [ ت َ ] ( ع مص ) بسیار واگردانیدن. ( زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). باربار گردانیدن و بارها بازآمدن چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تکرار. تکرة. کرکرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : بر استمرار ایام و تکریر اعوام در مراتب علو و رفعت و مدارج اقبال و دولت ترقی می کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به تکرار و تکرة شود. || ( اصطلاح بدیع ) ذکر چیزی است بیش از یکبار و آنرا از انواع اطناب زیادت شمرده اند و آن ابلغ از تأکید است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
و تکریر خود بنفس خویش صنعتی است چنانکه رشید گفته است :
زهی مخالفت امر تو خطاء خطاء
زهی موافقت رای تو صواب صواب.
و دیگری گفته است :
جهان از دولت سلطان اعظم
بهار اندر بهار اندر بهار است.
و باشد که تکریر لفظ از جهت معنی مستأنف افتد چنانکه شاعر گوید:
پیش شمال امرت پای شمال در گل
پیش سحاب دستت دست سحاب برهم.
ای روزگار دولت و دولت بتو مشرف
وی حقگزار ملت و ملت بتو مکرم.
و از تکریرات متکلف عسجدی گفته است :
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار
زان قطره قطره ، قطره باران شده خجل
زان خیره خیره ، خیره دل و جان من فگار.
( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 255 ).
رجوع به ترجمان البلاغه رادویانی ص 113 ذیل مکرر و کشاف اصطلاحات الفنون و مکرر شود.

فرهنگ فارسی

۱- دوباره کردنچند بارانجام دادن عملی. ۲ - دوباره گفتنبازگو کردنچند بار گفتن مطلبی.۳ - آوردن دو یا چند کلمه بیک معنی. جمع : تکریرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - کاری را دوباره انجام دادن . ۲ - سخنی را دوباره گفتن . ۳ - آوردن دو یا چند کلمه به یک معنی .

فرهنگ عمید

= تکرار

دانشنامه آزاد فارسی

تَکریر (rectification)
(یا: تقطیر مُجَدّد) فرآیند خالص سازی مایع با عمل تقطیر (← تقطیر جزء به جزء). طی این روش، مواد سَبُک با خلوص بیشتری تهیه می شوند و جداسازی اجزای مخلوط ها ممکن است. تکریر در صنایع نفت اهمیت بسیار دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس