التزام = خودبایدی
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_repeat به معنای تکرار کردن؛ باز رُخ دادن؛ دوباره انجام دادن؛ و جُزین
ا↙️
#وابتیدن ( vābatidan ) 👈 وا ( پیشوندِ تکرار ) بَت ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ ava - ftāta به معنای افتادن ( اتفاق افتادن ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
... [مشاهده متن کامل]
▪️مثال:
۱ - آنچه را به او گفتم رفت و به خانواده اش وابَتید ( تکرار کرد، ) و آبرویم را بُرد.
۲ - فرنوش ناچار بود آن دوره ی آموزشی را وابَتَد ( تکرار کند، ) زیرا غیبت هایش بیش از پنج روز بودند.
۳ - هشت پزشک جداگانه آزمایش ها را وابَتیدند ( تکرار کردند ) تا از درستیِ نتایجِ آزمایش ها اطمینان یابند.
۴ - آیا ما محکومیم که اشتباه های گذشته را بارها و بارها وابَتیم ( تکرار کنیم؟ )
🔺توجه:
🔹 #repetition تکرار، بازانجام
or: #repeat
🔹 #وابت ( وابَت )
یا: #وابتمان ( وابَتمان )
یا: #وابتش ( وابتِش )
یا: #وابتار ( وابَتار —> بهره گیری از پسوندِ - - ار بر سرِ ستاکِ حال نوعی بدعت ( نوآوری ) در فارسی به شمار می آید، ولی نگارنده برآن است که از همین جا می تواند آغاز شود. )
▪️مثال:
۱ - این روزها تلویزیون هیچ چیز نشان نمی دهد جز وابَتارِ ( تکرارِ ) برنامه های پیشین.
۲ - ما می خواهیم از وابَتِ ( تکرارِ ) آتش سوزی های پارسال در جنگل های زاگرس پیشگیری کنیم.
🔸 #repeater
🔸 #وابت گر ( وابَت گر )
▪️مثال:
یک وابَت گَر ( تکرار کننده ) در دستگاه کار گذاشته بودند تا داده ها را بگیرد و بی کم وکاست بازپخش کند.
🔹 #repeated تکرارشده
🔹 #وابتیده ( وابَتیده )
یا: #وابتان ( وابَتان )
▪️مثال:
این کوشش های وابَتان ( وابَتیده ، تکراری ) برای انجامِ آنچه ناممکن است چیزی جز وقت کشی نیست. راه های دیگری را بیازمایید.
🔸 #repeatedly مکرراً
🔸 #وابتانه ( وابَتانه )
▪️مثال:
او وابَتانه ( مکرراً ) می گفت که شبِ گذشته آنجا نبوده است، درحالی که کیف دستی اش را آنجا پیدا کرده بودند.
🔹 #repeatable قابلِ تکرار
🔹 #وابتیدنی ( وابَتیدنی )
یا: #وابت شوا ( وابَت شَوا )
یا: #وابت پذیری ( وابَت پذیر )
▪️مثال:
آن کار شیوه بسیار سریع، بی زیان و به سادگی وابَت شوا ( وابَتیدنی ، قابلِ تکرار ) بود.
🔸 #repeatability قابلیتِ تکرار
🔸 #وابت شوایی ( وابَت شوایی )
یا: #وابت پذیری ( وابَت پذیری )
▪️مثال:
وابَت شَوایی ( وابَت پذیری ، قابلیتِ تکرار ) یکی از مهم ترین را ه های اثباتِ یک آزمایش ذر سپهرِ دانش است.
🔹 #unrepeatable
🔹 #وابت نشوا ( وابَت نَشَوا )
یا: #وابت ناپذیر ( وابَت ناپذیر )
▪️مثال:
سرایشِ حماسه ای همچون شاهنامه کاری است وابَت نَشَوا ( وابَت ناپذیر ، غیرِقابلِ تکرار. )
🔸 #repetend رقم یا رقم های تکراری در اعشاری، آوا یا واژه ی تکراری
🔸 #وابته ( وابَته )
🔹 #repetitive تکراری
🔹 #وابتا ( وابَتا )
▪️مثال:
کارگرانی که کارهای وابَتا ( تکراری ) انجام می دهند رفته رفته به نوعی شیء شدگی و آنیرِش ( #alienation ) دچار می شوند.
🔸 #repetitiveness تکراری بودگی
🔸 #وابتایی ( وابَتایی )
🔹 #repetitious
🔹 #وابتین ( وابَتین )
▪️مثال:
فیلم پس از یک ساعت کمی وابَتین ( تکراری ) و خسته کننده شد.
🔸 #repetitiousness تکراری بودگی
🔸 #وابتینگی ( وابَتینِگی )
🔹 #repetitiously
🔹 #وابتین وار ( وابَتین وار )
🔸 #repetitional تکراری
🔸 #وابتی ( وابَتی )
🔹 هم ریشه های دیگرِ #وابتیدن ، #وابت ، #وابتین و #وابتا در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 سقوط کردن ➖ ava - pat
فارسی باستان 👈 پریدن، افتادن ➖ - pat
فارسی میانه 👈 افتادن ➖ ōbastan
فارسی میانه ترفانی 👈 افتاده ➖ wbyst�
پارتی 👈 افتادن ➖ fra - pat
سغدی 👈 افتادن ➖ wpt�
سکایی 👈 افتادن ➖ - pat
فارسی 👈 افتادن
آسی 👈 افتادن ➖ �ftawyn
بختیاری 👈 افتادن 👈 vastan
سانسکریت 👈 افتادن ➖ - pat
یونانی 👈 افتادن ➖ piptein
لاتینی 👈 کوشیدن، شتافتن ➖ petere
انگلیسی 👈 تکرار کردن ➖ to repeat
پورواهندواروپایی 👈 شتافتن، پریدن ➖ - pet
🔺 نکته:
برای رفعِ برخی هم سانی ها میانِ بعضی از مشتق های این فعل و واژه های دیگر می توان دیسه ی فعل را از وابَتیدن به "بازبَتیدن" تغییر داد، اگرچه نگارنده بر آن است که به رغمِ ایرادهای جزئی وابَتیدن فعلِ برتر برای مفهومِ تکرار است.
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگ ِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
تکرار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آزبیت āzbit ( اوستایی: آذبیتی āżbiti )
ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}.
ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آنکه با پیشوندِ {بی/اَبی} یکسان نشود، از ریختِ کهن تر این پیشوند یا همان {بَی} بهره می بریم. ( نکته ای که کاربرِ گِرامی /فرتاش/ فرمودند، از ایشان بسیار سپاسگزارم )
... [مشاهده متن کامل]
با گِردِ هَم آمَدَنِ این دو، کارواژه یِ {بَیواختَن} به چَمِ {دوباره گفتن، باز گویی، تکرار} ساخته میشود.
پَسگَشت:
رویه یِ 1038 از نِبیگِ {فرهنگِ واژه یِ اوستا}.
بِدرود!
دیدگاه شماره 2:
در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود.
اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُد" به جای "تکرار" می توااند باشد.
به جای "مکرر" می توانیم بگوییم "دیدی، دیدیس" .
... [مشاهده متن کامل]
واژه دوم "دیدیس" از "دید" و "دیس" ساخته شده است و چون باید "دید دیس" گویشش سخت است، در زبان پارسی می توان یکی از "د" ها را برداشت تا بشود "دیدیس". ( از خودم در نمی آورم!در واژه "بدرود" نیز چنین چیزی رخ داده است )
بدرود!
تکرار یا برای دوباره رخ دادن بکارگیری می شود یا دوباره گویی
فارسی = عربی = انگلیسی
باربار = تکرار = repeat
چندین بار = . = severl times
دوباره = . = again
یکبار = . = once, one time
دوباره گویی، بازگویی، باز کرد، بازگفت = همه ترجمه های دقیق نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
دوباره گویی = telling again
بازگویی telling again ، reiteration
باز کرد . . . . .
بازگفت . . . . . . این کلمات برای این معنی بسیار غیر طبیعی به نظر میرسند. تقاضا میکنیم که معانی جدید را با انطباق به ادب فارسی انتخاب و نشر کنید. و باز وقتی خود کلمه مترادف دقیق تر فارسی وجود داشته باشد ساختن کلمات ترکیبی لازم نیست.
بازآیی
تکرار = بازانجام
واژه تکرار
معادل ابجد 821
تعداد حروف 5
تلفظ tekrār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی tekrAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
بازآوری جایگزین تکرار است
در طول جاده زندگی، تابلوها واضح وروشن:"از گناه دور شوید واز جاده اصلی منحرف نشوید!"
أمّا اینقدر تکرار شد دیگه کسی بهش إعتناء ندارد وتوجّه نمیکند وإنگار وجود ندارد!
"صم بکم عمی فهم لا یرجعون".
ازنو
🇮🇷 واژه ی برنهاده: بازکرد 🇮🇷
کاری را یا حرفی را یا فکری دوباره انجام دادن
بازگفت . [گ ُ ] ( مص مرکب مرخم ) تکرار. بازگو کردن . بازگفتن . تکرار سخن : و در افشای سر و بازگفت حرکات وسکنات تو تلقین های بوجه میکرد. ( سندبادنامه ص 92 ) .
چون نباشد ز بازگفت گزیر
دانم انگیخت از پلاس حریر.
... [مشاهده متن کامل]
نظامی .
و آن شکر لب ز روی دمسازی
بازگفتی نکرد از آن بازی .
نظامی .
دوبارگی
چندبارهیدنِ/چندبارستن = چندبار کاری را تکرار کردن.
دوبارهین/دوبارستن = باری دیگر کاری را انجامیدن.
بَس آمَدن/بَسامدن = پدیدار شدن چندباره، تکرار شدن
بس آمد/بسامد = frequency
بس آیش/بَسایش = تکرار شدن ( در حالت اسمی )
بَس آیان/بَسایان = frequent
بَساکردن = تکرار کردن، کاری را چند بار انجام دادن
بَساکُنِش = تکرار، انجام چندباره یک کار
بَساکُنِش پذیر = تکرارپذیر، قابل انجام به صورت چندباره
بساکنش ناپذیر= تکرارناپذیر
بَساسُهیده = تکراری، چند بار تجربه شده، چند بار حس شده
{سُهیدن = حس کردن با حواس پنجگانه}
خواهشمند است از تکرار یادداشت های دیگران با نامی تازه پرهیز شود. بویژه بدون نام بردن از نام نویسنده نخست کار درستی نمی باشد.
درود فراوان بر اشکان گرامی و سپاس فراوان از مهرش به میهن
بازانجام
واکرد
تکرار: [ اصطلاح بدن سازی ) منظور از تکرار، تعداد دفعاتی است که یک حرکت را انجام می دهید، که معمولا با توجه به نوع تمرینی که انجام می دهید بین ۳ تا ۳۰ متغیر است.
http://fitnessmagazine. ir
مجدد ، باز گرد
دوباره کاری ، از سرگیری، دوباره انجام دادن، بازگویی، واگویی، بازگو کردن، بازگفتن،
در ایران باستان پبید ، آم رد، سبدال
زیبنده ترین واژه برای تکرار ک در گویش سیستانی نیز کاربرد دارد واکرد میباشد
باز آمد
با سپاس بیکران از واکاوی اشکان
بازکنش/ بازکرد
پیاپی
این واژه ایرانی است :
لغت آریایی کر *kar به معنای وقت time است که از آن واژگان زیر را ساخته اند:
کرت ( کر ات=پسوند حالت ) =نوبت - گاه - بار - دفعه
دیگر diti - gar ( دیتی=دومین کر - گر=وقت ) = دومین بار - گاه دوم - وقت دوم
... [مشاهده متن کامل]
آزگار ( اوس - اوز - آز=جدا - دور - بیرون گار=وقت ) =پیاپی - دمادم - وقت به وقت - بی مکث
( آزمایش=بیرون از سنجش - - - - یک سال آزگار/پیاپی زجر کشید )
روزگار ( روز گار=وقت ) =روزهنگام و شبگار ( شب گار=وقت ) =شب هنگام
تکرار ( دی - تی=دو کر=وقت ار=آورش ) =دیگری را آوردن
ورگاره vargara** ( ور=بر - پیش - نزدیک گار=وقت هـ ) =کشت یا برداشت زودرس در کشاورزی
دانستنی است لغت دیگر در معنای تغییر نیز به کار میرود همانطور که در ازبکستان و قزاقستان لغت o'zgarish اوزگرش ( اوس - اوز - آز=جدا - دور - بیرون گر=گار - کار اش=پسوند ) را در معنای دیگر/بدل/عوض شدن به کار میبرند. ازینرو میتوان لغت اوسگرد سگرد اوزگرد آزگرد هزگرد را همتای لغت تغییر دانست.
پیرسها:
* Dictionary of Khotan - Saka by H. W. Bailey
** jahromi2jahrom. blogfa. com/post - 52. aspx
دوباره گی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَبید ( پهلوی: پْبید )
آمرِد ãmred ( سنسکریت: آمرِدا )
آنْوا ãnvã ( سنسکریت: آنوواهَ )
سَبدال ( سنسکریت: سَبدالَمکارَ )
شامروت ( پهلوی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)