تکبیل

لغت نامه دهخدا

تکبیل. [ ت َ ] ( ع مص ) بند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بند کردن کسی را در زندان و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در تأخیر انداختن وام کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || توثیق : و لوکبلت فی ساعدی الجوامع. ( نابغه از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بند کردن اتاخیر انداختن وام کسی را

پیشنهاد کاربران

بپرس