تکاپوی کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آمد و شد کردن از روی تعجیل باشتاب. به این سوی و آن سوی رفتن. تلاش کردن. سعی کردن. جستجوی بسیار و شتاب آمیز کردن : سرشت مردم چنان آمد که تکاپوی کند. ( منتخب قابوسنامه ص 3 ). ازآنسو که خورشید می شد نهان تکاپوی می کرد با همرهان.
نظامی.
تکاپوی کن گرد پرگاردهر که تا خاکیان از تو یابند بهر.
نظامی.
فرهنگ فارسی
آمد و شد کردن از روی تعجیل با شتاب باین سوی و آن سوی