تکاهل


مترادف تکاهل: اهمال، پشت گوش اندازی، تعلل، تنبلی، سستی، غفلت، مسامحه

لغت نامه دهخدا

تکاهل. [ ت َ هَُ ] ( مص ) مصدر تفاعل مصنوع از کاهلی فارسی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). خود را کاهل نمودن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

حکم ایزد شده کاینجا بنمایی منزل
بار بگشا که از این حکم تو را نیست گزیر
جانشین ساز علی را و خلافت بخشا
حکم سختی ست ( تکاهل ) مکن و سهل مگیر
این خبر احمد مرسل به مسلمانان داد
همه از شادی این حکم کشیدند زفیر
( ترکی شیرازی )
تَکاهُل؛ به سستی و تعلل گویند.

بپرس