جنباندن، حرکت دادن چیزی درجای خودمانندجنباندن، کسی که چیزی راتکان بدهد، جنباننده، تکان داده شده ( مصدر ) ۱ - حرکت دادن تکان دادن جنباندن . ۲ - حرکت دادن و افشاندن محتویات چیزی بر زمین .
فرهنگ معین
(تَ دَ )(مص م . )حرکت دادن ، جنباندن .
فرهنگ عمید
۱. حرکت دادن چیزی در جای خود، مانندِ جنباندن درخت، تکان دادن، جنباندن. ۲. به حرکت درآوردن چیزی به طور ناگهانی.