تکان دادن
مترادف تکان دادن: لرزاندن، به لرزه درآوردن، جنباندن، حرکت دادن، منقلب کردن، متوجه ساختن، به خود آمدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
تحریک کردن، بکار انداختن، پریشان کردن، تکان دادن، اشفتن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن
بازی کردن، تکان دادن، ور رفتن، بارامی دست زدن، وررفتن، با ساعت مچی و غیره بازی کردن
تکان دادن، جم خوردن، بهم زدن، حرکت دادن، به جنبش دراوردن، بجوش آوردن، تحریک کردن یا شدن
تحریک کردن، بازی کردن، تکان دادن، حرکت کردن، سیر کردن، وادار کردن، حرکت دادن، جنبیدن، بجنبش دراوردن، به حرکت انداختن، متاثر ساختن
تکان دادن، بستن، انداختن، هل دادن
پیش بردن، تکان دادن، گول زدن، فریفتن، بزور وادار کردن، هل دادن، فشار دادن
تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن، بهم زدن، تکان خوردن، لرزش داشتن، متزلزل کردن
قطع کردن، تکان دادن، بریدن
تکان دادن، لولیدن، جنبیدن، وول خوردن
تکان دادن، تکان جزئی خوردن، جم خوردن
ترساندن، توده کردن، تکان دادن، تکان سخت خوردن، دچار هراس سخت شدن، هول و هراس پیدا کردن
تکان دادن، وحشت زده شدن، رم دادن، از جا پراندن، رمانیدن
برانگیختن، تکان دادن، انگیزه دادن به
تکان دادن، زدن، تپیدن، جهند کردن، بضربان افتادن
تکان دادن، جنباندن، تکان خوردن، جنبیدن
تکان دادن، لرزاندن، درهم و برهم ساختن، خشن ساختن
تکان دادن، طنین انداختن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن
تکان دادن، بهیجان اوردن
تکان دادن، دچار تشنج کردن
تکان دادن، تکان خوردن، دست انداز داشتن
تکان دادن، تکان خوردن، دست انداز داشتن، بشدت بالا و پایین پریدن
تکان دادن، با بی اعتنایی تلقی کردن
فارسی به عربی
هیج
پیشنهاد کاربران
جروندن/jorundan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای تکان دادن است.
چقدر، میجری/mijjori/؟ یعنی چقدر تکان می خوری؟
در این گویش، بجرون/bejjorun/ به معنای تکان بده و نجرون/najjorun/ به معنای تکان نده است.
چقدر، میجری/mijjori/؟ یعنی چقدر تکان می خوری؟
در این گویش، بجرون/bejjorun/ به معنای تکان بده و نجرون/najjorun/ به معنای تکان نده است.
لاندن