تکافح

لغت نامه دهخدا

تکافح. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) تضارب : تکافحوا؛ تضاربوا تلقاء الوجوه. رجوع به تکاثح شود. || باهم سرون زدن. || تلاطم امواج : بحر متکافح الامواج ؛ ای متلاطمها. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

تضارب تلاطم امواج

پیشنهاد کاربران

بپرس