تک پای. [ ت َک ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ( از تک =دویدن +پا ). دویدن. سرعت. تندی : بارگیر او را چند زخم سخت زدند. از پای نیفتاد و سلطان را به تک پای از غرقاب هلاکت بیرون برد. ( جهانگشای جوینی ). منهزم شد و بر جانب برشاور زد تا مظر جان به تک پای ببرد. ( جهانگشای جوینی ). چنانکه از آن هشتاد هزار، معدودی به تک پا [ ی ] جان به سلامت بردند. ( ترجمه اعثم کوفی ص 59 ).