تک و تو
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
تک و تو : تک و دو [ tak - o –tow/ …dow ] ، فعالیت ، جنب و جوش ، تحرّک ( ( کراواتی که به کمرم بسته بودم من را از تک و دو انداخت ) ) مرگ بی وسایل ، 100 ) ( ( در این موسم [ = بهار ] همه ی جانوران مست می شوند و به تک و دو می افتند . ) ) ( سه قطره خون ، 19 )
( فرهنگ عامیانه فارسی ، ابوالحسن نجفی )
( فرهنگ عامیانه فارسی ، ابوالحسن نجفی )
تک و تو : [عامیانه، اصطلاح] توان و قدرت، شتاب.