همچو پشت کس بتان تتار
مانده هرجای تک تک و نخ نخ.
نزاری ( از فرهنگ جهانگیری ).
رجوع به تک شود. || ( اِ صوت ) تق تق و جلزجلز. آمدن صدایی چون صدای نمکی که در آتش ریزند یا صدای آبی که مستعد جوشیدن می شود. ( از دزی در ذیل قوامیس عرب ج 1 ص 149 ).- تک تک پا ؛ آواز پای وقت دویدن. ( آنندراج ).آواز پا در هنگام رفتن. ( ناظم الاطباء ). تق تق پا. مجازاً در بیت زیر، معارضه. هم چشمی. مسابقه :
سروی علم نگشته که از شوخی خرام
با او قد تو تک تک پایی نرفته است.
تأثیر ( ازآنندراج ).
- || سرکوفت. تعرض :حرف و صوت تو به اغیار نواییست بمن
بر یاران شدنت تک تک پاییست بمن.
اشرف ( از آنندراج ).
- تک تک پا رفتن ؛ ترسانیدن به آواز پا بود. ( آنندراج ). ترسیدن از آواز پا. ( ناظم الاطباء ).- تک تک پا میرساند ؛ یعنی از شجاعت و قدرت خود چیزها می گوید و لاف می زند. ( آنندراج ). او لاف میزند از دلاوری و توانایی خود. ( ناظم الاطباء ).