تک افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) تنها واقع شدن. بزیر افتادن.- امثال :حسن نزاد و نمرد، از پشت بام تک افتاد و مرد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).