دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تژه.
لبیبی.
و رجوع به تز و تزه و تژده در همین لغت نامه شود. || و چوب بزرگی را هم گفته اند که اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. ( برهان ). چوب بزرگی که آن را تیر گویند و اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چوب بزرگ و حمالی که از اطراف چوبها سقف خانه را بر آن نهند. ( ناظم الاطباء ). و فی السامی الجایزة، تژه یعنی شاه تیر. ( فرهنگ رشیدی ). || و خسهای سر تیزی که بر سر دانه های گندم و جوی که در خوشه است می باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). خسهای سر تیز برنج و جو و گندم که در خوشه باشد. || حشفه و سرنره. || چوبی که بدان دوغ را می شورانند جهت گرفتن مسکه. ( ناظم الاطباء ).تژه. [ ت ِ ژِ ] ( اِخ ) شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است. و رجوع به تژآتی و تژه آت و ایران باستان ج 1 ص 843، 844، 845، 846، 855، 860، و ج 2 ص 942 و ج 3 ص 2022 و 2023 شود.