تپق
/topoq/
مترادف تپق: گرفتگی زبان، زبان گرفتگی، لکنت ناگهانی، لکنت آنی، تته پته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) گرفتگی زبان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
مترادف ها
موی پشت پای اسب، تپق، طوپاق، مچ پای اسب، موی تپق
پیشنهاد کاربران
ولی جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که حساب این چیز ها زیاد داره
ین گزاره از نظر زبان شناسی غلط است. وجود �ق� در فارسی و نبودِ �گ چ پ ژ� در عربی کلاسیک درست است؛ اما از هم زمانی این حروف در یک واژه هیچ نتیجهٔ ریشه شناختیِ خودکار ( مثل �حتماً ترکی بودن� ) به دست نمی آید. در فارسی، ترکیب سازی و وام گیری میان زبانی بسیار گسترده است و هزاران واژهٔ �فارسی ساخت� داریم که در آن ها یک جزء عربیِ دارای �ق� با پسوند/پیشوند یا جزء فارسیِ دارای �گ/چ/پ/ژ� ترکیب شده است. در ادامه با نمونهٔ مستند و منابع معتبر توضیح می دهم.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱ ) نکتهٔ الفبایی و آوایی
فارسی حرف �ق� را دارد و در عینِ حال چهار حرف افزودهٔ �پ، چ، ژ، گ� ( نسبت به عربی ) بخشی عادی از الفبای فارسی اند. پس هم نشینیِ �ق� با �گ/چ/پ/ژ� در واژه های فارسی اصلاً چیز عجیبی نیست.
قاف در فارسیِ معیار به وفور در خط به کار می رود؛ در لهجهٔ تهرانی امروز، ارزش آواییِ �ق/غ� غالباً یگانه شده ( در حالی که در دری و تاجیکی متمایزند ) . این نکته صرفاً آوایی/گویشی است و ربطی به نبودِ �ق� در فارسی ندارد.
نتیجه: دیدن هم زمان �ق� و یکی از �گ/چ/پ/ژ� فقط خبر از �ترکیب حروف� می دهد، نه �اصل و نسب واژه�.
- - -
۲ ) نمونه های �فارسی ساخت� با �ق� �گ/چ/پ/ژ�
> این ها واژه هایی اند که در فارسی ساخته شده اند ( ترکیب/اشتقاق ) ، هرچند ممکن است یکی از اجزا عربی باشد؛ �ترکی� نیستند.
طاقچه = �طاق� ( عربی ) پسوند –چه ( کوچک سازِ فارسی ) . دهخدا صریحاً �مُصغّرِ طاق� دانسته است. پس واژه فارسی ساخت است، با �ق� و �چ�.
پیش قدم / پیشقدمی = پیشوندِ فارسیِ پیش - �قدم� ( با ق ) . ساخت و تعریف در دهخدا ضبط شده است.
پرقدرت = پیشوندِ زایای فارسیِ پر - /پور - ( �پرِ…�، �لبریز از…� ) �قدرت�. هم فرهنگ ها �پرقدرت� را می آورند و هم منبع دانشگاهیِ Persian and Tajik وجود پیشوند por - /pur - را با مثال ها تأیید می کند.
این الگوها نشان می دهد قاعدهٔ �هر واژه ای که هم ‘ق’ و هم ‘گ/چ/پ/ژ’ دارد ۹۹٪ ترکی است� بی پایه است؛ چون فارسی به طور مولد، جزءهای عربیِ دارای �ق� را با ابزارهای واژه سازی فارسی می آمیزد و واژهٔ فارسی ساخت می سازد.
- - -
۳ ) نمونهٔ واژهٔ ایرانی با �ق� ( اصلاً ربطی به ترکی ندارد )
قَنات: پدیده/سامانهٔ آب رسانی ایرانیِ کهن که در فارسی کهن/شرقی به کاریز معروف است و در ادبیات اداری ایران، شکلِ عربی شدهٔ قنات رایج شده است. پس خودِ واژهٔ �قنات/کاریز� از حوزهٔ ایرانی می آید و وجود �ق� به معنای عربی یا ترکی بودنِ ریشه نیست.
- - -
۴ ) حتی از زاویهٔ ترکی بودنِ خط هم استدلال نادرست است
ترکی عثمانی نیز از همان حروف افزودهٔ فارسی ( پ/چ/ژ/گ ) در خطِ عربیِ خود استفاده می کرد. بنابراین صرفِ دیدن این حروف نشانهٔ ترکی بودن هم نیست.
- - -
جمع بندی کوتاه برای پاسخ دادن به چنین ادعایی
1. �ق� در فارسی وجود دارد ( در خط و در واژگان فراوان ) و فقط در لهجهٔ تهرانی امروز با �غ� هم آوا شده است.
2. �پ/چ/ژ/گ� حروف افزودهٔ فارسی به خط عربی اند؛ عربی کلاسیک این آواها را نداشت.
3. واژه های بسیاری در فارسی ساخته شده اند که در آن ها جزءِ عربیِ دارای �ق� با ابزارهای فارسی ( مثل –چه، پیش - /پر - ) ترکیب شده است: طاقچه، پیش قدم/پیشقدمی، پرقدرت. این ها فارسی ساخت اند، نه �ترکی�.
4. پس قاعدهٔ �هر واژه ای که هم ‘ق’ و هم یکی از ‘گ/چ/پ/ژ’ داشته باشد ۹۹٪ ترکی است� هیچ پشتوانهٔ علمی ندارد.
- - -
منابع منتخب ( آنلاین و قابل استناد )
ایرانیکا دربارهٔ ابجد/الفبای فارسی و نیز �کاریز/قنات�.
دهخدا برای ساخت �طاقچه�، �پیش قدم/پیشقدمی�.
Windfuhr & Perry, Persian and Tajik در The Iranian Languages ( Routledge ) برای پیشوند por - /pur - .
منابع آواشناسیِ عربی دربارهٔ فقدان /p, tʃ, g, ʒ/ در عربی کلاسیک/استاندارد.
دربارهٔ هم واجیِ �ق/غ� در فارسی ایران و تمایز آن در دری/تاجیکی.
دربارهٔ به کارگیری پ/چ/ژ/گ در خط عثمانی ( ترکی قدیم ) .
تپق. [ ت ُ پ ُ ] ( ترکی ، اِ ) استخوان شتالنگ. ( فرهنگ نظام ) . لفظ مذکور با مصدر زدن ( تبق زدن ) استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تبق زدن شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
ین گزاره از نظر زبان شناسی غلط است. وجود �ق� در فارسی و نبودِ �گ چ پ ژ� در عربی کلاسیک درست است؛ اما از هم زمانی این حروف در یک واژه هیچ نتیجهٔ ریشه شناختیِ خودکار ( مثل �حتماً ترکی بودن� ) به دست نمی آید. در فارسی، ترکیب سازی و وام گیری میان زبانی بسیار گسترده است و هزاران واژهٔ �فارسی ساخت� داریم که در آن ها یک جزء عربیِ دارای �ق� با پسوند/پیشوند یا جزء فارسیِ دارای �گ/چ/پ/ژ� ترکیب شده است. در ادامه با نمونهٔ مستند و منابع معتبر توضیح می دهم.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱ ) نکتهٔ الفبایی و آوایی
فارسی حرف �ق� را دارد و در عینِ حال چهار حرف افزودهٔ �پ، چ، ژ، گ� ( نسبت به عربی ) بخشی عادی از الفبای فارسی اند. پس هم نشینیِ �ق� با �گ/چ/پ/ژ� در واژه های فارسی اصلاً چیز عجیبی نیست.
قاف در فارسیِ معیار به وفور در خط به کار می رود؛ در لهجهٔ تهرانی امروز، ارزش آواییِ �ق/غ� غالباً یگانه شده ( در حالی که در دری و تاجیکی متمایزند ) . این نکته صرفاً آوایی/گویشی است و ربطی به نبودِ �ق� در فارسی ندارد.
نتیجه: دیدن هم زمان �ق� و یکی از �گ/چ/پ/ژ� فقط خبر از �ترکیب حروف� می دهد، نه �اصل و نسب واژه�.
- - -
۲ ) نمونه های �فارسی ساخت� با �ق� �گ/چ/پ/ژ�
> این ها واژه هایی اند که در فارسی ساخته شده اند ( ترکیب/اشتقاق ) ، هرچند ممکن است یکی از اجزا عربی باشد؛ �ترکی� نیستند.
طاقچه = �طاق� ( عربی ) پسوند –چه ( کوچک سازِ فارسی ) . دهخدا صریحاً �مُصغّرِ طاق� دانسته است. پس واژه فارسی ساخت است، با �ق� و �چ�.
پیش قدم / پیشقدمی = پیشوندِ فارسیِ پیش - �قدم� ( با ق ) . ساخت و تعریف در دهخدا ضبط شده است.
پرقدرت = پیشوندِ زایای فارسیِ پر - /پور - ( �پرِ…�، �لبریز از…� ) �قدرت�. هم فرهنگ ها �پرقدرت� را می آورند و هم منبع دانشگاهیِ Persian and Tajik وجود پیشوند por - /pur - را با مثال ها تأیید می کند.
این الگوها نشان می دهد قاعدهٔ �هر واژه ای که هم ‘ق’ و هم ‘گ/چ/پ/ژ’ دارد ۹۹٪ ترکی است� بی پایه است؛ چون فارسی به طور مولد، جزءهای عربیِ دارای �ق� را با ابزارهای واژه سازی فارسی می آمیزد و واژهٔ فارسی ساخت می سازد.
- - -
۳ ) نمونهٔ واژهٔ ایرانی با �ق� ( اصلاً ربطی به ترکی ندارد )
قَنات: پدیده/سامانهٔ آب رسانی ایرانیِ کهن که در فارسی کهن/شرقی به کاریز معروف است و در ادبیات اداری ایران، شکلِ عربی شدهٔ قنات رایج شده است. پس خودِ واژهٔ �قنات/کاریز� از حوزهٔ ایرانی می آید و وجود �ق� به معنای عربی یا ترکی بودنِ ریشه نیست.
- - -
۴ ) حتی از زاویهٔ ترکی بودنِ خط هم استدلال نادرست است
ترکی عثمانی نیز از همان حروف افزودهٔ فارسی ( پ/چ/ژ/گ ) در خطِ عربیِ خود استفاده می کرد. بنابراین صرفِ دیدن این حروف نشانهٔ ترکی بودن هم نیست.
- - -
جمع بندی کوتاه برای پاسخ دادن به چنین ادعایی
1. �ق� در فارسی وجود دارد ( در خط و در واژگان فراوان ) و فقط در لهجهٔ تهرانی امروز با �غ� هم آوا شده است.
2. �پ/چ/ژ/گ� حروف افزودهٔ فارسی به خط عربی اند؛ عربی کلاسیک این آواها را نداشت.
3. واژه های بسیاری در فارسی ساخته شده اند که در آن ها جزءِ عربیِ دارای �ق� با ابزارهای فارسی ( مثل –چه، پیش - /پر - ) ترکیب شده است: طاقچه، پیش قدم/پیشقدمی، پرقدرت. این ها فارسی ساخت اند، نه �ترکی�.
4. پس قاعدهٔ �هر واژه ای که هم ‘ق’ و هم یکی از ‘گ/چ/پ/ژ’ داشته باشد ۹۹٪ ترکی است� هیچ پشتوانهٔ علمی ندارد.
- - -
منابع منتخب ( آنلاین و قابل استناد )
ایرانیکا دربارهٔ ابجد/الفبای فارسی و نیز �کاریز/قنات�.
دهخدا برای ساخت �طاقچه�، �پیش قدم/پیشقدمی�.
Windfuhr & Perry, Persian and Tajik در The Iranian Languages ( Routledge ) برای پیشوند por - /pur - .
منابع آواشناسیِ عربی دربارهٔ فقدان /p, tʃ, g, ʒ/ در عربی کلاسیک/استاندارد.
دربارهٔ هم واجیِ �ق/غ� در فارسی ایران و تمایز آن در دری/تاجیکی.
دربارهٔ به کارگیری پ/چ/ژ/گ در خط عثمانی ( ترکی قدیم ) .
تپق. [ ت ُ پ ُ ] ( ترکی ، اِ ) استخوان شتالنگ. ( فرهنگ نظام ) . لفظ مذکور با مصدر زدن ( تبق زدن ) استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تبق زدن شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
قاف در زبان فارسی وجود نداردو حروف گچپژ در عربی وجود ندارد. بنابراین هر کلمه ایی هم قاف داشته و باشد و هم یکی از حروف گچپژ را داشته باشد. ۹۹درصد تورکی است . مثل توپوق، آلاچیق، چاق، چاقالو، قاچاق، قاپیدن، قلچماق. . . . .
تپق کلمه ای تورکی است که به معنی مفصل مچ پاست و تپق زدن یعنی لنگیدن به دلیل مشکل مچ پاست وقتی هم زبان دچار لنگش یعنی لکنت می شود می گویند تپق می زند در لغتنامه های دهخدا معین و شاهمرسی تورکی قید شده است
درافتاد :شپه نمود.
شپه کرد:درافتاد.
لری یا فارسی کهن.
شپه کرد:درافتاد.
لری یا فارسی کهن.
واژه تپق
معادل ابجد 502
تعداد حروف 3
تلفظ topoq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( تُ پُ ) ( اِ. )
آواشناسی topoq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
در لغت نامه دهخدا گفت شده تپق. [ ت ُ پ ُ ] ( ترکی ، اِ ) استخوان شتالنگ. ( فرهنگ نظام ) . لفظ مذکور با مصدر زدن ( تبق زدن ) استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تبق زدن شود. بهترین واژه پارسی گرفتی زبان است.
معادل ابجد 502
تعداد حروف 3
تلفظ topoq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( تُ پُ ) ( اِ. )
آواشناسی topoq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
در لغت نامه دهخدا گفت شده تپق. [ ت ُ پ ُ ] ( ترکی ، اِ ) استخوان شتالنگ. ( فرهنگ نظام ) . لفظ مذکور با مصدر زدن ( تبق زدن ) استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تبق زدن شود. بهترین واژه پارسی گرفتی زبان است.
تپق واژه پارسی است و باید به شیوه درست خود همان تپغ نوشته شود . همچنین می توان برابر های گرفتگی زبان و زبان گرفتگی را نیز پیشنهاد داد.
تپق یعنی مچ پای چهارپایان ( fetlock )
وقتی پای چهارپایی مثل اسب می پیچد در گام برداشتن دچار مشکل می شود. وقتی زبان درست در ادای کلام نمی چرخد و دچار twist of the tongue می شویم یعنی حرکتی شبه حرکت اسب می زنیم که شاید با آن جلسه بزرگش مضحک و خنده دار به نظر اید. به این slip of the tongue تپق می گوییم
... [مشاهده متن کامل]
وقتی پای چهارپایی مثل اسب می پیچد در گام برداشتن دچار مشکل می شود. وقتی زبان درست در ادای کلام نمی چرخد و دچار twist of the tongue می شویم یعنی حرکتی شبه حرکت اسب می زنیم که شاید با آن جلسه بزرگش مضحک و خنده دار به نظر اید. به این slip of the tongue تپق می گوییم
... [مشاهده متن کامل]
سکندری کلام