تپشی. [ ت ِ ] ( اِ ) بلوشه در تعلیقات جامعالتواریخ رشیدی آن را لغت مغولی تبشی دانسته که در زبان اویغوری دخیل شده بمعنی بشقاب گود: دیگر در دیار قراقوروم میگذشت [ قاآن ]، نظرش دردکانی پرعناب افتاد و طبعش بر آن مایل شد چون فرود آمد دانشمند حاجب را فرمود تا ببالشی از آن دکان عناب خرد، او برفت و تپشی عناب آورد. ( جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ص 72 ). رجوع به بخش فرانسه کتاب ص 29 و رجوع به تبسی و تبشی شود.