تپانچه. [ ت َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) طپانچه. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). به عربی لطمه خوانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و آن دست زدن بر صورت است در هنگام دلتنگی و عزا نه بمعنی سیلی است و در جای خود مرقوم خواهد شد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). زدن با دست خود بر صورت در هنگام مصیبت و دلتنگی. ( ناظم الاطباء ). زدن با دست بر رخسار. ( فرهنگ نظام ). تپنچه و توانچه نیز گویند. ( فرهنگ خطی کتابخانه سازمان ). || سیلی و کاج نیز نامند. ( فرهنگ خطی کتابخانه سازمان ). تپانچه و لطمه و سیلی . ( ناظم الاطباء ). چک. کشیده : بیکی زخم تپانچه که بدان روی کژت بزدم چنگ چه سازی چه کنی بانگ زغار .
بوالمثل.
با درفش ار تپانچه خواهی زد بازگردد بتو هرآینه بد.
عنصری.
بسم دزد خواندند و کردند خوار فراوان تپانچه زدند استوار.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
نباید تپانچه زدن با درفش.
انوری.
کسی کزو هنر و عیب بازخواهی جست بهانه ساز و بگفتارش اندر آر نخست سفال را بتپانچه زدن ببانگ آرند ببانگ گردد پیدا شکستگی ز درست.
رشیدی سمرقندی.
کجا آن تیغ کآتش در جهان زد تپانچه بر درفش کاویان زد.
نظامی.
شب بخفت و دید او یک شیرمرد زد تپانچه هر دو چشمش کور کرد.
مولوی.
سیلی که زند تپانچه بر سنگ خود ناله کنان رود به فرسنگ.
امیرخسرو.
ولی دو مهره چو هم پشت یکدگر گردند دگر تپانچه دشمن بهیچ رو نخورند.
ابن یمین.
چو ماندی پس از آن ده سخت پنجه تپانچه کردیش رخسار رنجه.
جامی.
- امثال : سگ سیلی میخورد، گربه تپانچه ، نظیر: سگ صاحبش را نمی شناسد؛ ازدحام مردم در آنجا بسیار است. ( امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 985 ). - با تپانچه روی خود را سرخ کردن ؛ کنایه از حفظ کردن آبرو و پنهان ساختن سختی ها است. || کوهه و موجه دریا رانیز گویند و معرب آن طبانجه است با با و جیم ابجد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). کوهه و موجه دریا. ( ناظم الاطباء ). || تفنگ کوچک را هم تپانچه میگویند که در واقع غلط مشهور است چه صحیح : تفنچه ، مخفف تفنگچه است . ( فرهنگ نظام ). پیشتاب. پیش تو. رولور. پیستوله. بهمه معانی رجوع به طپانچه شود.
فرهنگ فارسی
سیلی، کشیده، ضربه که باکف دست بصورت کسی بزنند، حربه آتشی کوچک دستی ازهرنوع که باشد ( اسم ) ۱- سیلی لطمه . ۲- کوهه موج. دریا.
۱. (نظامی ) سلاح گرم کوچک دستی. ۲. [قدیمی] = سیلی ۳. [قدیمی] لطمه: زنم چندان تپانچه بر سر و روی / که یارب یاربی خیزد ز هر موی (نظامی۲: ۱۵۱ ).
دانشنامه آزاد فارسی
تَپانْچِه (pistol) تَپانْچِه تَپانْچِه تَپانْچِه تَپانْچِه تَپانْچِه تَپانْچِه تَپانْچِه نوعی سلاح گرم کوچک برای شلیک با یک دست. استفاده از تپانچه از اوایل قرن ۱۵م رایج بود. مشکل شلیک چند گلوله، بدون نیاز به پر کردن مجدد سلاح، با استفاده از چند لولۀ ثابت یا متحرک حل شد. با آن که نوعی رولور ته پر چندمحفظه ای از ۱۶۵۰ باقی مانده است، نخستین راه حل عملی این مشکل را تفنگ ۶ قلوی ساموئل کُلت عرضه کرد که آن را در ۱۸۳۵ به ثبت رساند. طی جنگ مکزیک (۱۹۴۶ـ۱۹۴۸) و با سفارش ۱۰۰۰ قبضه کُلت از سوی دولت ایالات متحدۀ امریکا، تولید انبوه این سلاح آغاز شد. در پشت لولۀ این اسلحه استوانۀ شش خانۀ کوتاهی وجود داشت که با مسلح کردن تفنگ می چرخید و مهمات جدید را به موضع شلیک درمی آورد. تپانچۀ خودکار، که با گاز باروت مسلح می شد، در دهۀ ۱۸۹۰ در آلمان به بازار آمد. رولور و تپانچۀ خودکار هنوز هم کاربرد نظامی گسترده ای دارند.
پاسخ به بهنام رضایی : همه این واژه ها بر اساس اتیمولوژی آنها نوشته شده است برخی حتی شباهت ندارند مانند ترس و ترور بهتر این است که بجای تخیلات واهی دانش خود را افزایش دهید . ترکی بجز یوغورت واژه دیگری در انگلیسی ندارد همان واژه دیپ که ادعای ترک بودنش را داشتید از ریشه هند و اروپایی است . ... [مشاهده متن کامل]
زبان عربی واژه های مانند zeroصفر - camelجمل - cat قط - cut قطع - earth ارض - magazine مخزن و . . . در انگلیسی دارد .
آقای رضا مدیاتک دوست من وجود کلمات مشترک دلیل بر هم ریشه بودن زبان نیست همینقدر که کلمه پیشنهاد دادین ته اشتراک فارسی و انگلیسی هست. همینقدر و شایدم بیشتر میشه کلمات ترکی یا عربی مشترک با انگلیسی نوشت. خیلی از این کلمات انگلیسی هستند که اومدن توی فارسی. کلمه رو با ریشه یابی میشه پیدا کرد. همون بوته که بوتانیک میشه توی ترکی بیتکی هست یعنی رشد کننده. توی انگلیسی یا فارسی نمیتونی ریشه یابی کنی ولی ترکی همیشه از یک بن معنی دار ساخته میشه. بیتمک یعنی رشد کردن. و بیتکی و بوته یعنی رشد کننده یا رشد یافته ... [مشاهده متن کامل]
پاسخ به بهنام رضایی : 1 - ریشه همه زبانهای اروپایی فارسی می باشد . 2 - اینجا چند نمونه از واژه های فارسی در زبانهای اروپایی را می آورم : dark ( تاریک ) - crimson ( از قرمز ) - terror ( از ترس ) - better ( بهتر ) - best ( بهشت ) - paradise ( پردیس ) - margarette ( مروارید ) - lemmon ( لیمو ) - father ( پدر ) - mother ( مادر ) - brother ( برادر ) - daughter ( دختر ) - elephant ( پیل ) - spinach ( اسپناخ ) - Pistachio ( پسته ) - right ( راست ) - trust ( درست ) - Saffron ( زرپران یا زعفران ) - Nav وNavigate ( ناو ) - new ( نو ) - ... [مشاهده متن کامل]
Orange ( نارنج ) - Candy ( قندی ) - Sugar ( شکر ) - Botanic ( بوته ) - Carcass ( کرکس ) - Mouse ( موش ) - Giraffe ( سراپا یا زرافه ) - Jackal ( شغال ) - star ( ستاره ) - Jungle ( جنگل ) - bazaar ( بازار ) - Caravan ( کاروان ) - Devil ( از دیو ) - inter ( اندر ) - bank ( بایگ ) - Kiosk ( از کوشک ) - band ( بند ) - Calender ( قلندر ) - Checkmate ( کیش مات ) - Fallow ( پیرو ) - Leg ( از لنگ ) - Magic ( از مغ ) - Pajama ( پاجامه ) - Post ( پست ) و . . . . . .
آقای فرتاش زبان انگلیسی یا آلمانی ربطی به فارسی نداره و اگر بخواهیم کلمه ای رو بر اساس شباهت به انگلیسی فارسی در نظر بگیریم عکسشم صادقه و باید بگیم که دیدن در انگلیسی میشه سی پس دیدن فارسی نیست آیا میشه ... [مشاهده متن کامل]
چنین چیزی گفت؟ اصلا فارسی ربطی به انگلیسی ندارد برادر من. در قدیم معروفه حساب کتاب هندی استفاده می شده که شما شش به زبان های دیگه رفته بچز چند کلمه مشابهی نیست بین فارسی و انگلیسی. تازه کلی کلمات این شکلی حتی بین ترکی و انگلیسی هست این دلیل نیست از یک خانواده هستند. مثل دیب ترکی و دیپ انگلیسی که هر دو عمق و ته چیزی رو نشون میدن. فارسی ارتباطی به انگلیسی ندارد برادر. ارتباط فارسی با ترکی عربی و هندی هست
تپاندن گذرای تپیدن است: تپان و چه ( چَک در پهلوی ) = تپانچه نمونه : من چیزم را در مهربان خانم تپاندم و مهربان گفت: تپانچه مرد پارسی چیز دیگری است. ایرانیان از دیرباز تپانچه داران خوبی بودند.
فکر نمی کنم کلمه ای به سادگی تپانجه برای ریشه یابی وجود داشته باشه. معنیش توی خودش هست. تپمک یعنی پر کردن. چون این نوع اسلحه از لوله پر می شود در ترکی به آن تپانچه می گویند و پسوند چه هم کوچک ساز هست. ... [مشاهده متن کامل]
این کلمه ترکی هست فعل تپوندن در زبان عامیانه هم از ترکی وارد شده است. زبان ترکی یک ریشه می تواند بینهایت کلمه بسازد. از همین ریشه در ترکی تپیشک یعنی گلد زدن.
پاسخ به آرش پارسی: 1 - زبان فارسی برعکس زبان ترکی دارای بیشترین پسوند و پیشوند می باشد . 2 - درباره زبان ترکی همین شعر نظامی گنجوی برای پاسخ به شما کافی می باشد: T�rk dili yaramaz şah neslimize ... [مشاهده متن کامل]
Eksiklik getirir T�rk dili bize Y�ksek olmalıdır bizim dilimiz Y�ksek yaratılmıştır bizim neslimiz
زبان دری یک زبان پسوندی یا التصاقی نیست اینایی که کامنت میذارن اول برن با زبان دری و تورکی آشنا بشن بعد کامنت بذارن زبان تورکی یک زبان پسوندی یا التصاقی هست یعنی به آخر فعل یا اسم ، پسوند یا سافیکس ، التصاق میشه و با مفاهیم و معانی توسعه پیدا میکنه ... [مشاهده متن کامل]
اما زبان دری مثل زبان عربی یک زبان تحلیلی از نوع ترکیبی و اصولا فاقد پسوند هست به غیر از دو سه تا پسوند مابقی پسوندهاش تورکی هستند و برای جبران این ضعف و نقص از پسوندهای زبان تورکی کپی برداری کرده اند کلمه توپانچا به شکل تپانچه وارد زبان دری شده است . دلیل اول اینه که لغتنامه هایی از جمله شاهمرسی به تورکی بودنش اذعان کرده اند ثانیا زبان هزاران ساله مردم این کشور و حاکمان تورکی بوده و در قشون کشی ها و غیره اصطلاحات تورکی به کار میرفته . . . حتی کلماتی مثل قشون و اردو و تفنگ و فشنگ و هنگ و توپ و توپخانا ( به شکل توپخانه وارد زبان دری شده ) و چاپارخانا و چادر و قمه و یاغلوی و چکمه و باروت و غیره همشون تورکی هست چرا که اداره کشور و انجام امور نظامی و قشون کشی برعهده تورک ها بوده و غیر تورک ها فرمانبردار بودند و بس. پسوند چه در کلمه تپانچه ، تورکی است . تپانچه از ریشه کلمه تپماق به معنای ضربه زدن است و به شکل تپیدن وارد زبان دری شده و تپیدن کلمه دری نیس . . . مصادری که که مختوم به "یدن" هستند مثل قورخیدن ( از قورخماق ) و چاپیدن ( از چاپماق ) و تپیدن ( تپماق ) و آشامیدن ( از آشاماق ) اکثرا ریشه دری یا هندی ندارند یا تورکی ان یا منشا نامعلوم دارند . کلمه توپانچا به معنای توپ کوچک است و به شکل الطبانجه وارد عربی شده و لغتنامه های عربی نیز به تورکی بودنش صحه کذاشته اند
تپانچه ( به انگلیسی: Snubnosed revolver ) هر نوع هفت تیر در اندازه کوچک، متوسط یا بزرگ با لولهٔ کوتاه است؛ با طول معمولاً کمتر از ۴ اینچ. هفت تیرهای کوچک تر اغلب با چکش های «باب دار» یا «لوله پوش دار» ... [مشاهده متن کامل]
ساخته می شوند، و حتی مدل های «بدون چکش» نیز وجود دارد که همگی به اسلحه اجازه می دهند تا سریع با خطر گیر کردن آن روی لباس کشیده شود. مدل های لوله پوش دار و بی چکش ممکن است حتی از طریق جیب کت یا کت شلیک شوند. طراحی این هفت تیرها قدرت و برد را فدای قابلیت مانور و پنهان کاری می کند.
در پاسخ به اون دوستمون که گفتن فارسی از پسوند های ترکی کپی برداری کرده. دوست عزیز این زبانی که میفرمایی از پسوندهاش گرفته تا حتی برخی ضمایرش فارسیه. من اینو از روی هوا نمیگم. از اون ضمیر من ترکی گرفته تا اسم سازهاش خبلی هاش از خودش نیستن. ولی انصافا از ادبیاتتم معلومه مشکل داری و دست پیشو گرفتی پس نیافتی. اما زور بیخوده ... [مشاهده متن کامل]
واژگانِ ( توپ، تپه، تُفنگ ( توپَک ) ، تپیدن ( تپش ) ، تپاندن، چپاندن، تپانچه ) واژگانی پارسی هستند: 1 - در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - tav تو - ) به چمِ ( توانایی، نیرو، زور ) ، ( tavah توه ) به چمِ ( نیرو، توان، قدرت، زور ) و واژه یِ ( tavisi تویشی ) نیز به چمِ ( نیرومندی، زورمندی، توان ) بوده است و واژگانِ ( تپیدن، تپاندن، چپاندن، توانستن ) با این واژگان همریشه هستند. ... [مشاهده متن کامل]
2 - کارواژه یِ ( stopfen ) در زبانِ آلمانی و واژه یِ ( stuff ) در زبان انگلیسی به چمِ ( چپاندن، تپاندن ) با واژگانِ یادشده در بند 1 همریشه هستند. در زبانِ لاتین نیز واژه یِ ( toveo - ere ) به چمِ ( چپاندن، تپاندن، پُر کردن ) می باشد. 3 - واژگانِ ( تپانچه ( تپان/چه ) و تُفنگ ( توپَک ) با واژگانِ بندِ 1و 2 همریشه هستند. 4. 1 در زبانِ صربی واژه یِ ( tov ) به چمِ ( فربهی، چاقی ) می باشد و همریشه با واژگانِ ( توپ، تپه ) . 4. 2 واژگانِ ( توپ، تپه ) در زبانِ پارسی بنابر اُستنشِ ( bh - ) در نبیگِ ( پُکُرنی ) با واژه یِ ( tuber - eris ) در زبانِ لاتین به چمِ ( گوژ، قوز، کوهان hunch ) ، ( ورم، آماس، خیز swelling ) ، ( برآمدگی knag ) همریشه اند. 4. 3 واژه یِ ( tuaimm ) در ایرلندیِ کهن به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) و ( tum ) به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) در ایرلندیِ میانه و ولزی بوده اند که به روشنی با واژه یِ ( تپه، توپ ) همریشه هستند. 4. 4 واژگانِ ( tumefaction ) به چمِ ( ورم، آماس، بادکردگی ) و واژه یِ ( tube ) در زبانِ انگلیسی بهمچنین با واژگانِ ( توپ، تپه ) همریشه هستند. 4. 5 آزندِ فرآراسته یِ ( شرح کاملِ ) این واژگان به همراهِ زبانهایِ هندواورپاییِ دیگر در پَسگشتِ زیر از پُکُرنی ( pokorny ) پیش آورده شده اند. 5. چنانچه این واژگان در زبانهایِ مغولی و اورخونی بکار می روند، نشان از این دارد که این واژگان از زبانهای ایرانی به این زبانها زِبَررفته اند ( منتقل شده اند ) . پَسگشتها ( references ) : 1 - رویه هایِ 642 و 643 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) 2 - رویه هایِ 3127 و 3128 از نبیگِ ( فرهنگنامه ریشه شناختیِ هندواروپایی ) نوشته یِ ( جولیوس پُکُرنی Julius Pokorny ) به همراه فرتورِ زیر:
در اصل ته پنجه بوده که همون سیلی زدن هست چون با پنجه سیلی میزنن بعدها شده تپانچه
تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز اینها ) نیز به کار می رود. املای صحیح آن تپانچه است و نه طپانچه. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
تپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز اینها ) نیز به کار می رود. املای صحیح آن تپانچه است و طپانچه. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.