توی هچل افتادن یا گیر کردن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
گرفتار / دچار دردسر شدن؛ در موقعیت دشوار قرار گرفتن؛ به مخمصه افتادن
مثال:
- پسر، آخرش می افتی توی هچل، دست از این کارها بردار.
- بدجوری توی هچل افتاده بودم و باید هرطور شده خودم را نجات می دادم.
پیشنهاد کاربران
در هچل افتادن یعنی به دردسر افتادن و گرفتار و دچار شدن به وضعیتی بد و نامطلوب
توی هچل افتادن: [عامیانه ، کنایه ] گرفتار شدن، دچار زحمت شدن.