توکیو، انحطاط ( ژاپنی: トパーズ ) ( و به انگلیسی: Tokyo Decadence ) یک فیلم صورتی درام و اِروتیک به کارگردانی ریو موراکامی است. از ستارگان فیلم می توان به میهو نیکایدو، کان میکامی، یایوی کوساما، شیمادا ماساهیکو و سایوکو آمانو اشاره کرد. این فیلم درسال ۱۹۹۱ فیلمبرداری و در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. پخش این فیلم به دلیل پرداختن به نوعی انحراف در رابطه، در چندین کشور مانند استرالیا و کره جنوبی ممنوع شده است. ریو موراکامی برای این فیلم برنده جایزه کاریبدس نقره ای از جشنواره تائورمینا شده است.
... [مشاهده متن کامل]
فیلم دربارهٔ زندگی دختر ۲۲ ساله دانشجویی به نام «آی» است که صدای زیبایی دارد و بعد از اینکه شوهرش «سودو ساکیبارا» که مجری گالری هنری است او را ترک می کند؛ به عنوان روسپی در کلابی کار می کند که وظیفه شان سرویس دهی به مشتریان سادیسمی و سادومازوخیسمی است. او برای ارضای مشتریان بانفوذ و ثروتمند خود، مجبور است تن به هر نوع خواستهٔ آنان بدهد. او که منتظر رسیدن اولین مشتری خود است، نزد فالگیری می رود که به او می گوید برای نیکو گشتن بخت خود سه کار را باید انجام بدهد. اول دفتر تلفن خود را زیر تلویزیون بگذارد ( سراغ کسی را نگیرد ) . دوم سمت گالری هنری در شرق نرود ( نزدیک نشدن به شوهر سابق ) و سوم سنگ صورتی رنگی را نگین کرده و به انگشت وسط کند ( نماد شغل ) . اولین مشتری او مردی است که رابطه ای سه نفره همراه با زن خویش را طلب می کند و آن دو در هنگام زناشویی، آی را بدون داشتن رابطه، به شدت و با آلت مصنوعی تحقیر می کنند. دومین مشتری مردی است افراطی که آی را به همراه دوستش می خواند و بعد از نزدیکی، رابطه ای دیگر با روش برانگیختگی تنفسی طلب می کند و به حالت مرگ می رود ولی زنده می ماند. مشتری سوم نیز مردی است که عاشق رابطه با شخص مرده است و از او می خواهد نقش «یومکو یوشیدا» که در کوه فیجی خفه و سپس به او تجاوز شده است را بازی کند؛ که البته آی نمی پذیرد. مشتری آخر او زنی است به نام «می ساکی» که «مرد لاکپشتی» برده او است. ساکی با آی لز می کند و برده خود را شلاق و با آلت مصنوعی شکنجه می کند. در هنگام شام، آی که خسته از شغلش است، راه ثروتمند شدن ساکی را از او می پرسد، ساکی می گوید، ژاپن کشوری ثروتمنداست؛ اما این ثروت بدون غرور است و این باعث می شود مردها سمت مازوخیسم بروند؛ و من زندگیم را از راه تیغ زدن همین مردها به دست آوردم و به شغلم افتخار می کنم و می خواهم تکامل پیدا کنم. آی می خواهد شوهرش را که ازدواج مجدد کرده است را پیدا کند و خود را تسکین دهد. ساکی با دادن یادگاری، آی را نصیحت می کند و می گوید آی باید تکلیفش را با خود روشن کند؛ حتی اگر مجبور به جابه جا کردن کوه باشد. آی به دیدن شوهرش می رود و با زن خواننده ای آشنا می شود و آینده خود را در قامت او می بیند و با دیدن شوهرش از دور، آرامش می یابد و همان طور که ساکی گفت، این دفعه موقرانه به شغل جدیدش برمی گردد.
... [مشاهده متن کامل]
فیلم دربارهٔ زندگی دختر ۲۲ ساله دانشجویی به نام «آی» است که صدای زیبایی دارد و بعد از اینکه شوهرش «سودو ساکیبارا» که مجری گالری هنری است او را ترک می کند؛ به عنوان روسپی در کلابی کار می کند که وظیفه شان سرویس دهی به مشتریان سادیسمی و سادومازوخیسمی است. او برای ارضای مشتریان بانفوذ و ثروتمند خود، مجبور است تن به هر نوع خواستهٔ آنان بدهد. او که منتظر رسیدن اولین مشتری خود است، نزد فالگیری می رود که به او می گوید برای نیکو گشتن بخت خود سه کار را باید انجام بدهد. اول دفتر تلفن خود را زیر تلویزیون بگذارد ( سراغ کسی را نگیرد ) . دوم سمت گالری هنری در شرق نرود ( نزدیک نشدن به شوهر سابق ) و سوم سنگ صورتی رنگی را نگین کرده و به انگشت وسط کند ( نماد شغل ) . اولین مشتری او مردی است که رابطه ای سه نفره همراه با زن خویش را طلب می کند و آن دو در هنگام زناشویی، آی را بدون داشتن رابطه، به شدت و با آلت مصنوعی تحقیر می کنند. دومین مشتری مردی است افراطی که آی را به همراه دوستش می خواند و بعد از نزدیکی، رابطه ای دیگر با روش برانگیختگی تنفسی طلب می کند و به حالت مرگ می رود ولی زنده می ماند. مشتری سوم نیز مردی است که عاشق رابطه با شخص مرده است و از او می خواهد نقش «یومکو یوشیدا» که در کوه فیجی خفه و سپس به او تجاوز شده است را بازی کند؛ که البته آی نمی پذیرد. مشتری آخر او زنی است به نام «می ساکی» که «مرد لاکپشتی» برده او است. ساکی با آی لز می کند و برده خود را شلاق و با آلت مصنوعی شکنجه می کند. در هنگام شام، آی که خسته از شغلش است، راه ثروتمند شدن ساکی را از او می پرسد، ساکی می گوید، ژاپن کشوری ثروتمنداست؛ اما این ثروت بدون غرور است و این باعث می شود مردها سمت مازوخیسم بروند؛ و من زندگیم را از راه تیغ زدن همین مردها به دست آوردم و به شغلم افتخار می کنم و می خواهم تکامل پیدا کنم. آی می خواهد شوهرش را که ازدواج مجدد کرده است را پیدا کند و خود را تسکین دهد. ساکی با دادن یادگاری، آی را نصیحت می کند و می گوید آی باید تکلیفش را با خود روشن کند؛ حتی اگر مجبور به جابه جا کردن کوه باشد. آی به دیدن شوهرش می رود و با زن خواننده ای آشنا می شود و آینده خود را در قامت او می بیند و با دیدن شوهرش از دور، آرامش می یابد و همان طور که ساکی گفت، این دفعه موقرانه به شغل جدیدش برمی گردد.