توکیل
/towkil/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) برگماشتن وکیل کردن کسی را اجرای کاری را بعهد. شخصی واگذاشتن . جمع : توکیلات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کسی را از طرف خود وکیل ساختن و کاری را به عهدۀ او گذاشتن.
پیشنهاد کاربران
وکالت دادن به شخصی
وکیل در توکیل:چناچنه وکیل بخواهد انجام اموری را که به وی محول شده به دیگری واگذار نماید.
وکیل گرفتن، انتخاب کردن وکیل
کسی را وکیل کردن .
وکالت دادن به کسی
توکیل :
وکیل قراردادن, وکیل کردن کسی, کسی راوکیل ساختن
( مصدر ) : برگماشتن وکیل کردن کسی را اجرای کاری را بعهد شخصی واگذاشتن
جمع : توکیلات
وکیل قراردادن, وکیل کردن کسی, کسی راوکیل ساختن
( مصدر ) : برگماشتن وکیل کردن کسی را اجرای کاری را بعهد شخصی واگذاشتن
جمع : توکیلات