توژ
/tuZ/
لغت نامه دهخدا
توژ. ( اِخ ) توج. پسر فریدون را هم گفته اند. ( برهان ). رج__وع به تور شود.
فرهنگ فارسی
توج . پسر فریدون را هم گفته اند
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
توژ در زبان لکی به معنای لایه نازک روی شیر و در معنای دیگر به معنای پوست است
واژه توز نیز یعنی گرد و خاک
واژه توز نیز یعنی گرد و خاک
توی لکی و لری به معنی سرشیر ولی توی اصطلاح به برفی که فقط سطح زمین رو سفید کرده باشه و نازک باشه هم میگن توژ.
در زبان لری توڗ به معنای لایه نازک که روی شیر گرم هنگام سرد شدن قرار می گیرد همان سر شیر