توپ زدن
لغت نامه دهخدا
- توپ خالی زدن ؛ با نداشتن ورق خوب حریف را، با بالا بردن مبلغ قمار ترسانیدن. ( یادداشت ایضاً ).
|| اشتلم کردن. تشر زدن. ( یادداشت ایضاً ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
پیشنهاد کردن، دعوت کردن، فرمودن، امر کردن، توپ زدن، قیمت خریدرا معلوم کردن
توپ زدن، حریف را از میدان در کردن
توپ زدن
توپ زدن، پرسروصدا بودن، با سختی و شدت و سر و صدا وزیدن
زدن، توپ زدن، الک کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
توپ زدن: [عامیانه، اصطلاح] روی دست حریف برخاستن، کلک زدن.