توهر

لغت نامه دهخدا

توهر. [ ت َ وَهَْ هَُ ] ( ع مص ) گذشتن بیشتر از شب و بیشتر از زمستان. || فرودریدن ریگ. || مضطر کردن کسی را در سخن به چیزی که متحیر بماند در آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گذشتن بیشتر از شب و بیشتر از زمستان مضطر کردن کسی را در سخن به چیزی که متحیر بماند در آن

گویش مازنی

/tohor/ تبر

پیشنهاد کاربران

رسیدن به حالتی که از تعجب و حیرت زیاد به توهم برسد.

بپرس