توهج. [ ت َ وَهَْ هَُ ] ( ع مص ) افروخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). افروخته شدن آتش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). افروخته شدن آتش و خورشید. ( از اقرب الموارد ). || فاش گردیدن بوی خوش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || درخشیدن گوهر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).