سخت می تولی ز تربیعات آن
وز وبال و کینه و آفات آن.
مولوی.
رجوع به تول و فاتولیدن شود.تولیدن. [ ت َ / تُو دَ ] ( مص ) بانگ زدن و به آواز بلند خواندن کسی را. ( ناظم الاطباء ).
تولیدن. [ دَ / ت َ / تُو دَ ] ( مص ) خلیدن و با تیر زخم کردن. ( ناظم الاطباء ).