تولک

/tulak/

لغت نامه دهخدا

تولک. [ ل َ ] ( ص ) باذکاوت و زیرک و هوشمند و بافراست و جلد چابک. ( ناظم الاطباء ). زیرک. چابک. || پرریخته. ( فرهنگ فارسی معین ).کریزکرده و پرریخته. ( ناظم الاطباء ). کریز. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به کریز و تولک کردن شود.

فرهنگ فارسی

زیرک وچابک، مرغ پرریخته، در آوردن پرهای تازه
( صفت ) ۱- زرک چابک.۲- پر ریخته ( مرغ ).

فرهنگ معین

(لَ ) (ص . )۱ - زیرک ، چابک . ۲ - مرغ پر - ریخته .

فرهنگ عمید

۱. زیرک.
۲. چابک.
۳. مرغ پرریخته.
* تولک رفتن: (مصدر لازم ) ریختن پَرِ پرنده تا پرهای تازه به جای آن بروید.

گویش مازنی

/toolak/ ریختن مو و پر حیوانات و پرندگان جهت آوردن موها و پرهای تازه ی سازگار با فصل

واژه نامه بختیاریکا

نشا

پیشنهاد کاربران

تولک=کریز، پر ریزی پرندگان
تولک در زبان ترکی به معنای شکارچی است و برای طرلانهایی که سرعت عمل بالایی در شکار دارند از انها استفاده می شود.
تولک کوه وصحرای است در ده کیلومتری بیرانشهر لرستان ب معنای آخرین نقطه سرزمین چاب سواران
Tulak ظرفی برای حمل خرما توسط چوپان در زبان ملکی گالی بشکرد
افسردگی
گوشگیر
نسخ
حال خراب
بی جنس
لا جون
کسی اگه گل خوب داره بگه
تولک روستایی از بخش بیرانشهر لرستان به معنای آخرین نقطه وسرزمین چابک سواران. . . . ❤🐥

بپرس