تولات

لغت نامه دهخدا

تولات. [ ت ُ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ تُوَلَة. یقال : جأنا بتولاته و دولاته و کذا جاء بدولاه و تولاه ؛ ای بالدواهی. کذا فی النسخ. ( منتهی الارب ).تَولات و تولات ج ِ تولة. ( از ناظم الاطباء ). ج ِ تولة کهمزه بلا و سختی. ( آنندراج ). رجوع به توله شود.

پیشنهاد کاربران

جمع کلمه تُوٓلٓه است به معنای حرز دلربا یا فسون مهر یا طلسم دوستی.
نمونه�این آیه انجیل یوحنا حاکی از تولات متأخردر رابطه . . . . است� ( آفرینش قرآن ترجمه س . تیسفون . ص۸۱ )