[ویکی فقه] توقیفی بودن تفسیر به معنای این است که کسی نمی تواند قرآن کریم را تفسیر کند و تفسیر متوقّف بر بیان شارع می باشد. در این میان عده ای قائل به توقیفی بودن هستند و عده ای مخالف توقیفی بودن قرآن هستند.
در میان سلف احیانا مشاهده می شود که از تفسیر قرآن سر باز زده اند؛ می ترسیده اند از روی ندانستن، سخنی به خدا نسبت دهند، یا ناخواسته قرآن را به رای خود تفسیر کنند که در شرع از آن منع شده است. عده ای از متاخران هم در این نظر از آنان پیروی کرده و از تفسیر قرآن (جز در مواردی که حدیث یا نقلی صحیح و روشن بر آن وجود دارد) امتناع ورزیده اند.طبری از ابومعمر نقل می کند که ابوبکر گفت: کدامین زمین مرا بر خود خواهد پذیرفت یا کدامین آسمان بر من سایه خواهد افکند، آنگاه که من درباره کتاب خدا سخنی از روی ندانستن بگویم و در روایتی دیگر از ابوبکر است که گفت: آنگاه که من به رای خود در تفسیر قرآن سخنی بگویم. این مطلب را ابوبکر زمانی بر زبان راند که از او درباره واژه اب، در آیه مبارکه و فاکهة و ابا متاعا لکم و لانعامکم؛ سوال کردند. جلال الدین سیوطی نیز عین این مطلب را نقل کرده است. همچنین از عمر روایت شده که وی سخن گفتن درباره آیه فوق الذکر را دشوار دانسته، معتقد بوده است که باید درباره آن سخن نگفت و تفسیر آن را به خدا واگذار نمود ... سیوطی روایت کرده که عمر بر روی منبر این آیات را قرائت نمود: فانبتنا فیها حبا و عنبا و قضبا... تا رسید به کلمه ابا آنگاه گفت: همه واژه های قبلی را دانستم ولی اب به چه معناست؟ سپس عصائی را که در دست داشت تکان داد و اظهار کرد: به خدا سوگند، ورود در این مطالب تکلف است، تو را چه رسیده است که معنای اب چیست؟ آنچه از کتاب خدا که برایتان بیان شده است پیروی کنید و بدان عمل نمایید و آنچه را هم که نمی دانید به خدا واگذار کنید. عبیدالله بن عمر می گوید: من در حالی فقهای مدینه منوره را درک نمودم که از سخن گفتن درباره تفسیر قرآن سخت پروا داشتند از جمله آنها: سالم بن عبدالله، قاسم بن محمد، سعید بن مسیب، نافع و دیگران بودند.همچنین از یحیی بن سعید روایت شده که فردی را دیدم از سعید بن مسیب درباره تفسیر آیه ای پرسش کرد و او در پاسخ گفت: درباره قرآن هیچ سخنی نمی گویم، و در روایت دیگری آمده است: هرگاه از سعید بن مسیب درباره تفسیر آیه ای سوال می کردم می گفت: من درباره قرآن سخنی نمی گویم، و جز در موارد روشن قرآن سخن نمی گفت.یزید می گوید: هرگاه از سعید بن مسیب درباره تفسیر آیه ای از قرآن سوال می کردیم سکوت اختیار می کرد و طوری رفتار می کرد که گویا نشنیده است.از ابن سیرین نقل شده که گفت: از عبیده سلمانی درباره آیه ای سوال کردم. وی پاسخ داد: استوار باش؛ زیرا آنان که می دانستند آیات قرآن درباره چه چیز نازل شده (صحابه) از میان ما رفته اند.همچنین طلق بن حبیب نزد جندب بن عبدالله آمد و از او درباره آیه ای از قرآن پرسید، وی در پاسخ گفت: اگر می خواهی مسلمان بمانی دیگر از این گونه سوالات بر حذر باش.و در روایت دیگر است: اگر می خواهی با من همنشینی کنی از این گونه سوالات بپرهیز.از شعبی روایت شده است که گفت: درباره سه چیز تا دم مرگ سخن نخواهم گفت: قرآن، روح و رای (او همواره می گفت:) به خدا سوگند آیه ای در قرآن نیست که من درباره آن سوال نکرده باشم؛ زیرا آیه نقل کلام خداست! (که درباره آن باید پرسش کرد). همچنین از او (به نقل از صاحب کتاب مبانی) روایت شده که: من صحابه را درک کردم و چیزی را در نظر آنان مبغوض تر از سوال درباره قرآن نیافتم و آنان از هیچ چیز به اندازه تفسیر قرآن بیمناک نبودند.همچنین درباره تفسیر، با سند ضعیف از عایشه روایت کرده اند که گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) جز آیات معدودی از قرآن که جبرئیل تفسیرش را به وی آموخته بود تفسیر نمی کرد. یعنی تفسیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) دارای دو ویژگی بود: اولا شامل اندکی از آیات قرآن بود. و ثانیا همین مقدار اندک از تفسیر را هم از طریق وحی دریافت می کرد و از روی نظر خودش نبود. از ابراهیم نیز نقل شده که: اصحاب ما از تفسیر قرآن پروا داشته و بسیار بیمناک بودند.
← توجیح کلام قائلین بر توقیفی بودن
دلیل بر درستی این مطلب آن است که کسانی که از تفسیر قرآن استنکاف کرده اند، تعداد بسیار اندکی از صحابه و تابعان بوده اند، اما اکثریت قاطع علمای سلف و صحابه آگاه و بصیر، با عنایت زیادی، به تفسیر قرآن همت گماردند که اقوال آنان امروزه بخش اعظمی از سرمایه ارزشمند تفسیری ما را تشکیل می دهد.ابن عطیه می گوید: تعدادی از چهره های برجسته سلف که تعدادشان هم اندک نبوده و نسبت به سرنوشت مسلمانان دلسوزتر بوده اند کمر همت به تفسیر قرآن بسته اند، شاهد مدعا اینکه پیشوای مفسران؛ علی (علیه السّلام) که سخن او نیز همواره مهر تایید خورده است و عبدالله بن عباس که عمر خویش را وقف تفسیر کرد و آن را به کمال رساند و دانشمندان دیگری چون مجاهد و سعید بن جبیر و ... به تفسیر قرآن دست زده اند. البته تفسیر به جا مانده از ابن عباس از آنچه از علی (علیه السّلام) در این باره به جای مانده بیشتر است، هر چند او تفسیر خود را از امام علی (علیه السّلام) آموخته است. ابن عباس می گوید: آنچه در تفسیر قرآن آموخته ام از علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بوده است، و امام (علیه السّلام) نیز تفسیر ابن عباس را می ستوده و بر آموختن از او تشویق می کرد. عبدالله بن مسعود می گفت: نیکوترین ترجمان قرآن، عبدالله بن عباس است. در فضل ابن عباس همان بس که هم به دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) مفتخر است که فرمود: اللهم فقهه فی الدین، و هم مورد ستایش امام علی (علیه السّلام) قرار گرفته که فرمود: ابن عباس گویا از ورای یک حجاب رقیق به غیب نظر می افکند. گذشته از ابن عباس، عبدالله بن مسعود، ابی کعب، زید بن ثابت و عبدالله بن عمرو بن عاص نیز از مفسران بوده اند (ابن عطیه در پایان می گوید:) آنچه درباره تفسیر از صحابه به ما رسیده است جملگی نیکو و رهنمای ماست.
← نقد حدیث عایشه
۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۷۸.
...
در میان سلف احیانا مشاهده می شود که از تفسیر قرآن سر باز زده اند؛ می ترسیده اند از روی ندانستن، سخنی به خدا نسبت دهند، یا ناخواسته قرآن را به رای خود تفسیر کنند که در شرع از آن منع شده است. عده ای از متاخران هم در این نظر از آنان پیروی کرده و از تفسیر قرآن (جز در مواردی که حدیث یا نقلی صحیح و روشن بر آن وجود دارد) امتناع ورزیده اند.طبری از ابومعمر نقل می کند که ابوبکر گفت: کدامین زمین مرا بر خود خواهد پذیرفت یا کدامین آسمان بر من سایه خواهد افکند، آنگاه که من درباره کتاب خدا سخنی از روی ندانستن بگویم و در روایتی دیگر از ابوبکر است که گفت: آنگاه که من به رای خود در تفسیر قرآن سخنی بگویم. این مطلب را ابوبکر زمانی بر زبان راند که از او درباره واژه اب، در آیه مبارکه و فاکهة و ابا متاعا لکم و لانعامکم؛ سوال کردند. جلال الدین سیوطی نیز عین این مطلب را نقل کرده است. همچنین از عمر روایت شده که وی سخن گفتن درباره آیه فوق الذکر را دشوار دانسته، معتقد بوده است که باید درباره آن سخن نگفت و تفسیر آن را به خدا واگذار نمود ... سیوطی روایت کرده که عمر بر روی منبر این آیات را قرائت نمود: فانبتنا فیها حبا و عنبا و قضبا... تا رسید به کلمه ابا آنگاه گفت: همه واژه های قبلی را دانستم ولی اب به چه معناست؟ سپس عصائی را که در دست داشت تکان داد و اظهار کرد: به خدا سوگند، ورود در این مطالب تکلف است، تو را چه رسیده است که معنای اب چیست؟ آنچه از کتاب خدا که برایتان بیان شده است پیروی کنید و بدان عمل نمایید و آنچه را هم که نمی دانید به خدا واگذار کنید. عبیدالله بن عمر می گوید: من در حالی فقهای مدینه منوره را درک نمودم که از سخن گفتن درباره تفسیر قرآن سخت پروا داشتند از جمله آنها: سالم بن عبدالله، قاسم بن محمد، سعید بن مسیب، نافع و دیگران بودند.همچنین از یحیی بن سعید روایت شده که فردی را دیدم از سعید بن مسیب درباره تفسیر آیه ای پرسش کرد و او در پاسخ گفت: درباره قرآن هیچ سخنی نمی گویم، و در روایت دیگری آمده است: هرگاه از سعید بن مسیب درباره تفسیر آیه ای سوال می کردم می گفت: من درباره قرآن سخنی نمی گویم، و جز در موارد روشن قرآن سخن نمی گفت.یزید می گوید: هرگاه از سعید بن مسیب درباره تفسیر آیه ای از قرآن سوال می کردیم سکوت اختیار می کرد و طوری رفتار می کرد که گویا نشنیده است.از ابن سیرین نقل شده که گفت: از عبیده سلمانی درباره آیه ای سوال کردم. وی پاسخ داد: استوار باش؛ زیرا آنان که می دانستند آیات قرآن درباره چه چیز نازل شده (صحابه) از میان ما رفته اند.همچنین طلق بن حبیب نزد جندب بن عبدالله آمد و از او درباره آیه ای از قرآن پرسید، وی در پاسخ گفت: اگر می خواهی مسلمان بمانی دیگر از این گونه سوالات بر حذر باش.و در روایت دیگر است: اگر می خواهی با من همنشینی کنی از این گونه سوالات بپرهیز.از شعبی روایت شده است که گفت: درباره سه چیز تا دم مرگ سخن نخواهم گفت: قرآن، روح و رای (او همواره می گفت:) به خدا سوگند آیه ای در قرآن نیست که من درباره آن سوال نکرده باشم؛ زیرا آیه نقل کلام خداست! (که درباره آن باید پرسش کرد). همچنین از او (به نقل از صاحب کتاب مبانی) روایت شده که: من صحابه را درک کردم و چیزی را در نظر آنان مبغوض تر از سوال درباره قرآن نیافتم و آنان از هیچ چیز به اندازه تفسیر قرآن بیمناک نبودند.همچنین درباره تفسیر، با سند ضعیف از عایشه روایت کرده اند که گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) جز آیات معدودی از قرآن که جبرئیل تفسیرش را به وی آموخته بود تفسیر نمی کرد. یعنی تفسیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) دارای دو ویژگی بود: اولا شامل اندکی از آیات قرآن بود. و ثانیا همین مقدار اندک از تفسیر را هم از طریق وحی دریافت می کرد و از روی نظر خودش نبود. از ابراهیم نیز نقل شده که: اصحاب ما از تفسیر قرآن پروا داشته و بسیار بیمناک بودند.
← توجیح کلام قائلین بر توقیفی بودن
دلیل بر درستی این مطلب آن است که کسانی که از تفسیر قرآن استنکاف کرده اند، تعداد بسیار اندکی از صحابه و تابعان بوده اند، اما اکثریت قاطع علمای سلف و صحابه آگاه و بصیر، با عنایت زیادی، به تفسیر قرآن همت گماردند که اقوال آنان امروزه بخش اعظمی از سرمایه ارزشمند تفسیری ما را تشکیل می دهد.ابن عطیه می گوید: تعدادی از چهره های برجسته سلف که تعدادشان هم اندک نبوده و نسبت به سرنوشت مسلمانان دلسوزتر بوده اند کمر همت به تفسیر قرآن بسته اند، شاهد مدعا اینکه پیشوای مفسران؛ علی (علیه السّلام) که سخن او نیز همواره مهر تایید خورده است و عبدالله بن عباس که عمر خویش را وقف تفسیر کرد و آن را به کمال رساند و دانشمندان دیگری چون مجاهد و سعید بن جبیر و ... به تفسیر قرآن دست زده اند. البته تفسیر به جا مانده از ابن عباس از آنچه از علی (علیه السّلام) در این باره به جای مانده بیشتر است، هر چند او تفسیر خود را از امام علی (علیه السّلام) آموخته است. ابن عباس می گوید: آنچه در تفسیر قرآن آموخته ام از علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بوده است، و امام (علیه السّلام) نیز تفسیر ابن عباس را می ستوده و بر آموختن از او تشویق می کرد. عبدالله بن مسعود می گفت: نیکوترین ترجمان قرآن، عبدالله بن عباس است. در فضل ابن عباس همان بس که هم به دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) مفتخر است که فرمود: اللهم فقهه فی الدین، و هم مورد ستایش امام علی (علیه السّلام) قرار گرفته که فرمود: ابن عباس گویا از ورای یک حجاب رقیق به غیب نظر می افکند. گذشته از ابن عباس، عبدالله بن مسعود، ابی کعب، زید بن ثابت و عبدالله بن عمرو بن عاص نیز از مفسران بوده اند (ابن عطیه در پایان می گوید:) آنچه درباره تفسیر از صحابه به ما رسیده است جملگی نیکو و رهنمای ماست.
← نقد حدیث عایشه
۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۷۸.
...
wikifeqh: توقیفی_بودن_تفسیر