توقرالدواعی. [ ت َ وَق ْ ق ُ رُدْ دَ] ( ع اِ مرکب ) به اصطلاح ، شاعر چیزی را ذکر کند و برای اثبات آن اسباب و مواد فراهم آرد مثال از صائب : شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای چشم بد دور که سرفتنه دوران شده ای.
( مطلعالسعدین از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
باصطلاح شاعر چیزی را ذکر کند و برای اثبات آن اسباب و مواد فراهم آرد