توقان. [ ت َ ] ( ع مص ) آرزو خاستن. ( تاج المصادر بیهقی ). آرزوی ساختن. ( زوزنی ). آرزومندی و غلبه شهوت. ( غیاث اللغات ): الشهوة، توقان النفس الی الامور المستلذة. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به توق شود.