[ویکی الکتاب] معنی تَوْفِیقاً: توفیق - موفق شدن
ریشه کلمه:
وفق (۴ بار)
(بروزن فلس) مطابقت میان دو چیز. راغب آن را به کسر واو گفته است. . وفاق مصدر از برای فاعل است یعنی «جَزاءً مُوافِقاً» آب جوشان و چرک کیفری است موافق و برابر اعمالشان (نعوذبالله منهما) . توفیق ایجاد موافقت میان دو چیز یا چیزها است از آن جهت اصلاح نیز معنی شده است. یعنی اگر زن وشوهر خواستار اصلاح شوند خدا میان آنها موافقت ایجاد کند و اصلاح نماید. . یعنی جز اصلاح مقصدی ندارم آنچه بتوانم و اصلاح کردنم نیست مگر بیاری خدا مراد از توفیق آن بود که میان آن قوم و پذیرفتن حق موافقت ایجاد کند و توفیق در آیه همان اصلاح است.
ریشه کلمه:
وفق (۴ بار)
(بروزن فلس) مطابقت میان دو چیز. راغب آن را به کسر واو گفته است. . وفاق مصدر از برای فاعل است یعنی «جَزاءً مُوافِقاً» آب جوشان و چرک کیفری است موافق و برابر اعمالشان (نعوذبالله منهما) . توفیق ایجاد موافقت میان دو چیز یا چیزها است از آن جهت اصلاح نیز معنی شده است. یعنی اگر زن وشوهر خواستار اصلاح شوند خدا میان آنها موافقت ایجاد کند و اصلاح نماید. . یعنی جز اصلاح مقصدی ندارم آنچه بتوانم و اصلاح کردنم نیست مگر بیاری خدا مراد از توفیق آن بود که میان آن قوم و پذیرفتن حق موافقت ایجاد کند و توفیق در آیه همان اصلاح است.
wikialkb: تَوْفِیقا