لغت نامه دهخدا
توفق. [ ت َ ف َ ] ( ع اِ ) اتیتک لتوفق الهلال ؛ آمدم ترا هنگام برآمدن هلال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به توفاق شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
واژه توفق این واژه کاملا پارسی است چون در عربی می شود ینجح در ترکی می شود Başarmak این واژه یعنی توفق صد درصد پارسی است.
چیرگی
تسلط، برتری، فرادستی ( هژمونی )
مهارت داشتن