توطئه کردن
مترادف توطئه کردن: دسیسه کردن، ساخت وپاخت کردن، تبانی کردن، اسباب چینی کردن، مقدمه چیدن، مقدمه چینی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
زمینه سازی کردن و طرح نمودن و تمهید مدعا نمودن . یا دسته بندی سیاسی و غیر سیاسی به مخالفت کسی یا گروهی کردن .
پیشنهاد کاربران
۱ ) دم کردن ( غذا و . . . )
۲ ) توطئه کردن، شیطنت کردن، نقشه ( موذی گری ) کشیدن
اکبر نقشه ای جز شیطنت در سر نداشته است.