توصیه کردن


مترادف توصیه کردن: سفارش کردن، نصیحت کردن، پند دادن، اندرز دادن

معنی انگلیسی:
advise, commend, counsel, endorse, prescribe, recommend, suggest, teach

لغت نامه دهخدا

توصیه کردن. [ ت َ / تُو ی َ / ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اندرز و نصیحت کردن. ( ناظم الاطباء ). سفارش کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

۱ - سفارش کسی را بدیگری کردن . ۲ - اندرز دادن وصیت کردن .

مترادف ها

counsel (فعل)
پند دادن، توصیه کردن، نظریه دادن

recommend (فعل)
معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن

فارسی به عربی

مستشار

پیشنهاد کاربران

بپرس