توصیه

/towsiye/

مترادف توصیه: اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ، سفارش کردن، اندرز دادن، نصیحت کردن، وصیت کردن

برابر پارسی: پیشنهاد، اندرز، پند، رهنمود، سپارش، سفارش

معنی انگلیسی:
commendation, counsel, recommendation, suggestion, testimonial, recommendetion

لغت نامه دهخدا

( توصیة ) توصیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) اندرز کردن و فرمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). اندرز کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). وصیت و اندرز کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). وصیت کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : فلایستطیعون توصیةً و لا الی اهلهم یرجعون. ( قرآن 36 50/ ). || ( اِ )، اندرز و نصیحت و وصیت. ( ناظم الاطباء ). سپارش. وصیت. سفارش. اندرز. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

وصیت کردن، اندر دادن، سفارش کردن
( مصدر ) ۱- سفارش کردن. ۲ - اندرز دادن وصیت کردن . ۳ - ( اسم ) سفارشنامه .

فرهنگ معین

(تُ یِ ) [ ع . توصیة ] (مص م . ) ۱ - سفارش کردن . ۲ - اندرز دادن .

فرهنگ عمید

۱. اندرز دادن.
۲. سفارش کردن.
۳. [قدیمی] وصیت کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{advisory} [حمل ونقل هوایی، علوم نظامی] راهنمایی ها و اطلاعاتی برای هدایت ایمن پرواز و جابه جایی هواگرد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَوْصِیَةً: سفارش
معنی لَا تَعْبُدُونَ: نمی پرستید (در عبارت "وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا ﭐللَّهَ " با اینکه"لَا تَعْبُدُونَ" خبری است مراد از آن نهی مؤکد است مثلاً در فارسی هم می گوییم :"به این کلید دست نمی زنی "و منظورمان این است که این توصیه و نه...
ریشه کلمه:
وصی (۳۲ بار)

مترادف ها

commendation (اسم)
ستایش، تقدیر، توصیه

recommendation (اسم)
توصیه، نظریه، نامه پیشنهاد

فارسی به عربی

اطراء , توصیة

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 واژه ی برنهاده: رهنمود 🇮🇷
شعراوعارفان وبزرگان همه وهمه درمورد زندگی شادوارامبخش که حق هراتسانی است بصورت شعروکلمه ونوشته وداستان به انسان توصیه کرده اندتوصیه، درموردخلاقیت زندگی آرام وبدون دردسرراتوصیه کرده اند

بپرس