توصیم. [ت َ ] ( ع مص ) درد کردن اندامها. ( زوزنی ). رنجور و دردناک کردن تب ، کسی را. || شکستن اندامها وسست شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ). || سست و کسل شدن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گرانی و سستی و کاهلی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شکستگی اندام. ( ناظم الاطباء ): لاتوصیم فی الدین ؛ ای لاتفتروا فی اقامة الحدود و لاتحابوا فیها. ( از اقرب الموارد ).