توصیف

/towsif/

مترادف توصیف: تشریح، تعریف، توضیح، شرح، وصف، ستایش کردن، ستودن، وصف کردن

برابر پارسی: ستودن، ستایش

معنی انگلیسی:
characterization, description, narration, descripyion, commendation

لغت نامه دهخدا

توصیف. [ ت َ ] ( ع مص ) نیک صفت کردن. ( آنندراج ). وصف و بیان حال. ( ناظم الاطباء ). وصف کردن. نشانی دادن. نشان گفتن. پیرایه گفتن. ستودن. ستایش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

وصف کردن ، صفت کسی یاچیزی رابیان کردن
( مصدر ) وصف کردن صفات و خصایص چیزی را بیان کردن . ۲ - ستودن ستایش کردن . ۳ - ( اسم ) وصف شرح . جمع : توصیفات .
نیک صفت کردن . وصف حال و بیان حال . نشانی دادن .

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - وصف کردن . ۲ - ستودن .

فرهنگ عمید

وصف کردن، بیان کردن صفت کسی یا چیزی.

مترادف ها

qualification (اسم)
صلاحیت، صفت، شرط، قید، وضعیت، توصیف، شرایط

description (اسم)
شرح، تشریح، وصف، تعریف، تصویر، توصیف، اتصاف

narration (اسم)
خبر، داستان، سرگذشت، توصیف، داستانسرایی، گویندگی

shading (اسم)
سایه، توصیف، اختلاف جزئی

delineation (اسم)
شرح، طرح، تصویر، توصیف

فارسی به عربی

روایة , وصف

پیشنهاد کاربران

شناسش:توصیف.
منش نمایی
بسیار به بسط دادن شبیه است
توصیف یعنی وصف کردن ، وصف نیز بیان صفت است بنابراین توصیف بیان صفات و ویژگی های یک چیز است
جناب مازیار ایرانی عزیز. واژ ه ی ویچار که گفتید، پیچار درست است که به معنی روش و صفت و کردار است، نه توصیف و گزارش و شرح. پیروز باشید
زابیدن
زابش
نَعت
وصف کردن، بیان کردن، صفت چیزی یا کسی
پدید کردن نشان ؛ وصف. توصیف.
چرا با سنسکریت کار میکنید
اگر آن واژه ها پارسی هستند پس چرا نمیتوان به آنها ( یدن ) اضافه کرد؟
‏وَسپیدن = وصف کردن، توصیف کردن
وَسپش = توصیف
وَسپَن = صفت ( ابزار توصیف )
وَسپیده = موصوف
وَسپنده = واصف، توصیف کننده
روش ساخت ⬇️
‏وَسپیدن: ‹وَس› ( فرم دیگر بَس ) بعلاوه ‹سپید› ( روشن، نمایان ) بعلاوه پسوند کارواژه ساز ‹دَن›. رویهمرفته می شود بسیار نمایان و روشن و آشکار کردن ویژگی های چیزی یا کسی.
...
[مشاهده متن کامل]

وَسپَن: ‹وَسپ› ( بن مضارع وَسپیدن ) بعلاوه پسوند نامواژه ساز ‹ َ ن› ( همچون پوشَن، تاوَن، گردَن و . . . )
‎#پارسی دوست
#پیشنهاد_شخصی

توصیفتوصیف
باز گو کردن
معنی توصیف به لغت چی می باشد
رَوَندگویی= توصیف
برابر پارسی واژه وصف و توصیف واژه ویچار یا همان ویچر هست
وصف
نو شناخت، بازشناسی
‏چونمودن/چونماییدن = توصیف کردن
چونمایش = توصیف
چونما = صفت
{چونمودن/چونماییدن: چون نمودن/نماییدن. در کل به معنای نمودن یا نمایش دادن چونی یا چگونگی}
ازآنجاکه توصیف بارمعنائی گسترده تری ازستایش وستودن داردوگاه نه تنهاخوبی هابلکه زشتی هاوژرفای یک رویدادیاویژگی رانشان می دهد، برای نمونه توصیف چگونگی انجام شدن یک"جنایت"یاپلیدی های جنگ، بی گمان نمی تواندازگونه ستودن باشد. ازاین رو واژه" نمایاندن"دربرابرتوصیف پیشنهادمی گردد.
نعت= وصف . توصیف
بیان احساسات شخصی در مورد کسی یا چیزی
بیان
گزارش

به معنی این است که خوبی های یک چیز را بیان کنیم
توصیف همواره به معنی بازنمایی ویژگیهای نیکوی یک چیز است. مانند توصیف بهار که گفتن از ویژگیهای نیکوی بهار را بر می انگیزد. بنابراین توصیف می تواند به معنی بازنمود نیکیهایهر چیزی باشد. بنابراین :
توصیف = خرم گفت/ خرم گری
به جای اورا وصف کن یا توصیف کن
می توان گفت از او بگو
وصف بهار : بهار گویی یا از بهار گفتن
واژه های وصف و توصیف عربی ان و البته بی معنی و اضافی ما نیازی به این واژه ها نداریم
ستودن
بازنمایی یا بازنمود
pretty

شرح دادن
توصیف بیان ویژگی های یک چیز یا پدیده یا واقعه است. در توصیف باید به اندازه، رنگ، بو، لطافت و زبری، فاصله و سایر خصوصیات آن چیز توجه کرد. 🤗

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اِستوت estut ( سنسکریت: سْتوتی )
ویاگ ( سنسکریت: ویاکَرَنَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس