توشه برداشتن. [ ش َ / ش ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مسافر شدن. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ).مصمم گشتن برای مسافرت. ( ناظم الاطباء ) : بفرمود تا توشه برداشتندهمی راه دشوار بگذاشتند.فردوسی.بفرمود تا توشه برداشتندز یک ساله تا آب بگذاشتند.فردوسی.
( مصدر ) ۱ - خوراکی برداشتن برای سفر . ۲ - سفر کردن مسافر شدن .کنایه از مسافر شدن مصمم گشتن برای مسافرت .