توشه برداشتن

لغت نامه دهخدا

توشه برداشتن. [ ش َ / ش ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مسافر شدن. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ).مصمم گشتن برای مسافرت. ( ناظم الاطباء ) :
بفرمود تا توشه برداشتند
همی راه دشوار بگذاشتند.
فردوسی.
بفرمود تا توشه برداشتند
ز یک ساله تا آب بگذاشتند.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خوراکی برداشتن برای سفر . ۲ - سفر کردن مسافر شدن .
کنایه از مسافر شدن مصمم گشتن برای مسافرت .

پیشنهاد کاربران

بپرس