توسید

لغت نامه دهخدا

توسید. [ ت َ] ( ع مص ) چیزی را بالش کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). تکیه جای و بالین گردانیدن جهت کسی چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بالش گردانیدن برای کسی. ( آنندراج ). رجوع به توسد شود.

فرهنگ فارسی

چیزی را بالش کردن . بالش گرداندیدن برای کسی .

پیشنهاد کاربران

بپرس