توسط
/tavassot/
مترادف توسط: میانجیگری، وساطت، میانجیگری کردن، وساطت کردن، ازطریق، وسیله
برابر پارسی: بدست، به دست، به دست، میان جی، میانجیگری، میانگی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- به توسط ؛ به وسیله. به جهت و به سبب. ( ناظم الاطباء ).
- توسط اقبال و ادبار ؛ در اصطلاح احکامیان ، بودن کوکب است در بیوت مایل الوتد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) میان دو یا چند چیز واقع شدن در میان نشستن.۲ - میانجی کردن میان دو یا چند تن پایمردی کردن . ۳ - ( اسم ) میانجی گری وساطت . جمع : توسطات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) میانجیگری.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] میانه روی.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
مترادف ها
از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی
توسط، بوسیله، از طریق
با، از میان، از وسط، توسط، بوسیله، در هر، برای هر، برطبق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
به دست ، با
از
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
به دستِ
واژه توست کاملا پارسی است ما شکل این واژه در عربی راه این طور است توسط این در ترکی می شود sensin واژه یعنی این واژه یعنی توست صد درصد پارسی است.
به = با
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
حافظ
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
حافظ
به = با
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
در پی، به کمک، بدست آن
در پی
با، به یاریِ، از سویِ
بدستِ . . . . . . . . . . .
توسط = نزد
مانند توسط چشم = نزد چشم
مانند توسط چشم = نزد چشم
پَت = توسط
بدست، از سوی، به یاریِ، به روش، از راه
به ناو راه - درناوراه
از راه، از سوی، به شیوه، با شیوه، به کمک، با کمک، با
از سوی
( = به وسیله، به کمک، به واسطه ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سَمسیات ( سنسکریت: سَمسرَیات )
مولاب mulãb ( سنسکریت: مولابَندهَ )
سَمسیات ( سنسکریت: سَمسرَیات )
مولاب mulãb ( سنسکریت: مولابَندهَ )
( = به دست ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مارگِن ( سنسکریت: مارگِنَ )
نابیژ ( کردی: ناوبِژی )
مارگِن ( سنسکریت: مارگِنَ )
نابیژ ( کردی: ناوبِژی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)