توزین کردن

مترادف ها

scale (فعل)
نقشه کشیدن، پیمودن، مقیاس کردن، مقیاس گذاشتن، توزین کردن

weigh (فعل)
سنجیدن، کشیدن، خواندن، له کردن، وزن کردن، توزین کردن، وزن داشتن

فارسی به عربی

مقیاس

پیشنهاد کاربران

بپرس