توزع
لغت نامه دهخدا
- توزع خاطر ؛ پریشانی خاطر : اگر در تدارک او اهمال رود توزع خاطر و ضمایر حاصل آید. ( جهانگشای جوینی ). از این سبب توزع خاطر و بشولیدگی ضمیر، ظاهر گشت. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ فارسی
وابخشیدن . یا بر خود دیدن قسمت را . بخش گرفتن . یا باز داشته شدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. میان خود قسمت کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید