تورید

لغت نامه دهخدا

تورید. [ ت َ ] ( ع مص ) گلگون کردن.( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). گلگون کردن رخسار را. یقال : وردت المراءة خدها؛ اذا حمرت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || رنگ کردن لباس را به رنگ گل سرخ. ( ازاقرب الموارد ). || گل بیرون آوردن درخت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گل کردن درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تورید. [ ت ُ ] ( اِخ ) دارالحکومه قدیم روس که شامل کریمه و چند کشور مجاور آن بوده است. ( از لاروس ). شبه جزیره ای است در شمال دریای سیاه و جنوب روسیه که امروز آن را کریمه می نامند. ( اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ). رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 575، 583 و 615 و قریم و کریمه شود.

فرهنگ فارسی

دارالحکومه قدیم کریمه و چند کشور مجاور آن بوده است . شبه جزیره ایست در شمال دریای سیاه و جنوب روسیه که امروزه آن را کریمه می نامند .

پیشنهاد کاربران

بپرس