تورق

/tavarroq/

معنی انگلیسی:
lamination, scaliness

لغت نامه دهخدا

تورق. [ ت َ وَرْ رُ ] ( ع مص ) برگ خوردن شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

برگ خوردن شتر، ورقه ورقه شدن جسمی
۱-( مصدر )برگ خوردن شتر و غیره.۲- ( مصدر ) ورقه ورقه شدن جسمی . جمع : تورقات .

فرهنگ معین

(تَ وَ رُّ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ورقه ورقه شدن جسمی . ۲ - برگ خوردن شتر و غیره .

فرهنگ عمید

۱. ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن.
۲. ورقه ورقه شدن جسمی.

مترادف ها

ductility (اسم)
تورق

lamination (اسم)
ورقه ورقه شدن، تورق، لایه لایه سازی

flexibility (اسم)
تورق، انعطاف پذیری، انعطاف، قابلیت انعطاف

malleability (اسم)
نرمی، تورق، قابلیت انعطاف، با خاصیت چکش خواری

فارسی به عربی

لوح

پیشنهاد کاربران

برگش، برگشی:تورق ، تورقی.
برگش کردم:تورق کردم.
برگشی خواندم:تورقی خواندم.
ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن
🇮🇷 واژه ی برنهاده: برگزنی 🇮🇷
مرور سریع درحد یادآوری مباحث ( مباحث کتاب )
ورق زدن . . . . . .
کتابی را تورق کردم: روخوانی اجمالی در حد ورق زدن
چشم خوانی و مطالعه اجمالی متنی

بپرس