فرهنگ عمید
۲. گودی موجود در جسمی، که بر اثر ضربه یا فشار پیدا شود.
فرهنگستان زبان و ادب
{depression} [مهندسی بسپار- تایر] نقطه ای بسیار مقاوم در تایر که در هنگام باد کردن تایر، به اندازۀ نقاط دیگر بالا نمی آید و تو می ماند
مترادف ها
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی
کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت
گودی، دندانه، تو رفتگی، جای ضربت، دندانه کردن
تو رفتگی، دندانه گذاری
ضربت، گودی، تو رفتگی، زور
تصدیق، قبول، ارسال، تو رفتگی، درج
فارسی به عربی
طعجة , طلب رسمی , کآبة
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید