تورانیان
/turAniyAn/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
در زبان طبری غرب مازندران به افراد دیوانه تور گویند.
معنی تورانیان؛ وحشی است و تیزرو. بیابان گرد، رام نشده. در باستان شاخه ای از ایرانیان بوده که آفریدون پادشاهی آن را به فرزندش تور داده چنان که در شاه نامه آمده. . . . نام های ایرانی داشته اند و به چشم داشت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
تخت عاج ایرج ، وی را سر همی بریدند و آغازی شد بر نبردهای بی پایان ایران و توران . نیز با کشتن سیاووش ، تخم کین در دل ایرانیان کاشتند . در بختیاری واژه تور به معنای رام نشده و درنده آمده. چندان که اسب چموش را تور گویند و توله گرگ را نیز. ( شهریار بابادی نیاکان )
مفرد تورانیان
معنی ( ( تور ، با تلفظ تُر = عنان واختیار ازدست داده، وحشی شده ، مست ودیوانه وار در حال تُر خوردن وغلتیدن بر زمین، ازشدت شوکهای عصبی بهم ریخته و ازشدت خشم وغضب به ناتوانی در اتخاذ هرگونه تصمیم رسیده و دست به رفتارها وحرکات عجیب وغریب زده، به زبان امروزی از توصیف شرایط
... [مشاهده متن کامل]
روزگار به شرایط بد روزگار ابراز خشم هنجارشکنانه داشتن. بنابراین تورانیان به زبان امروزی یعنی بیگانگان ورقبای سرسخت ایرانیان.
... [مشاهده متن کامل]
روزگار به شرایط بد روزگار ابراز خشم هنجارشکنانه داشتن. بنابراین تورانیان به زبان امروزی یعنی بیگانگان ورقبای سرسخت ایرانیان.