توذیم

لغت نامه دهخدا

توذیم. [ ت َ ] ( ع مص ) دوال بستن بر گردن سگ تا معلوم شودکه معلم است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || افزودن. یقال : وذمت علی الخمسین ؛ ای زدت علیها. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بریدن. || علاج کردن وذم ناقه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس