تودری
لغت نامه دهخدا
تودری. [ دَ ] ( اِ مرکب ) ( از: تو + در + ی ) قالی یا گلیم یا بساطی دیگر که در آستانه های در افکنند. قالیچه یا گلیم خردی که میان دو دیوار آستانه در افکنند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
تخم گیاهی است که آن را در عربی قصیصه خوانند و در صفاهان قدامه و در کرمان مادر دخت گویند ٠
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
تودری
به ضم تا و سکون واو و فتح دال و کسر را ی مهملتین و سکون یـا اسم فارسی است و به یونانی ار نمسید و بـ ه عربـی بـزرال خمخم و بزرالهوه و قصیصه و به اصفهانی قدومه و به کرمانی مار درخـت و به تبریزی درینه نامند .
... [مشاهده متن کامل]
ماهیت آن : تخم نباتی است برگ آن دراز بی و ساق و شـاخ هـای آن سرخ و صلب و با اندک خاری و ثمـر آن در غلافـی باریـک لطیف و تخم آن از عدس کوچکتـر و انـدک پهـن و سـه قسـم میباشـد سـرخ و زرد و سـفید و سـرخ آن را در اصـفهان قدومـه گلگ ون نامند و سفید آن از سرخ و زرد اندک بزرگ و پهنتـر و غیر خبه است و خبه را به اصفهانی خاکشی گویند .
طبیعت آن : در دویم گرم و در اول تر و بعضی خشک گفته اند
افعال و خواص آن : . هر سه قسم در افعال قریب بهم مشـهی و مبهی و منعظ و مسمن بدن و جهت برودت احشا و سـرخ کـردن رنگ رخسار و صاف نمودن بشره و دفع مواد سـوداویه و تصـفیه صوت و سعال دموی و یبسی و مطبوخ آن در سرکه جهت تسـمین اعضا و رنگ رخسار و ضـماد کوبیـده آن بـ ا آب جهـت تحلیـل سرطانات باطنی و ابرد ه و ورمهای صـلب و اکتحـال آن بـا عسـل
جهت رفع زخم چشم و پاک کردن چرک آن و لعوق آن با عسل جهت تقطیع خلطهای لزج سینه و شش و آشـامیدن مطبـوخ آن بـا شراب جهت دفع سموم و گفته اند که چون با قـوت ملتهبـه اسـت هرگـاه اراده اکـل آن نماینـد بایـد کـه در آب بخیسـانند و پـس بجوشانند و در صره بسته در خمیر بگیرند و مشوی نمایند پس آن هنگام نافع است جهت نفث اخلاط غلیظه لزجه در سینه و شـش
و تحلیل اورام صلبه عقب گـ وش و پسـتان ا و نثیـان و رفـع اذیـت ادویه قتاله .
مقدار شربت آن : در رفع سموم از سه درهم تا پـنج درهـم و در سایر افعال از دو درهم تا سه درهم .
بدل آن : بهمن سرخ است و گیاه آن قابض و در غایت ردع است
به ضم تا و سکون واو و فتح دال و کسر را ی مهملتین و سکون یـا اسم فارسی است و به یونانی ار نمسید و بـ ه عربـی بـزرال خمخم و بزرالهوه و قصیصه و به اصفهانی قدومه و به کرمانی مار درخـت و به تبریزی درینه نامند .
... [مشاهده متن کامل]
ماهیت آن : تخم نباتی است برگ آن دراز بی و ساق و شـاخ هـای آن سرخ و صلب و با اندک خاری و ثمـر آن در غلافـی باریـک لطیف و تخم آن از عدس کوچکتـر و انـدک پهـن و سـه قسـم میباشـد سـرخ و زرد و سـفید و سـرخ آن را در اصـفهان قدومـه گلگ ون نامند و سفید آن از سرخ و زرد اندک بزرگ و پهنتـر و غیر خبه است و خبه را به اصفهانی خاکشی گویند .
طبیعت آن : در دویم گرم و در اول تر و بعضی خشک گفته اند
افعال و خواص آن : . هر سه قسم در افعال قریب بهم مشـهی و مبهی و منعظ و مسمن بدن و جهت برودت احشا و سـرخ کـردن رنگ رخسار و صاف نمودن بشره و دفع مواد سـوداویه و تصـفیه صوت و سعال دموی و یبسی و مطبوخ آن در سرکه جهت تسـمین اعضا و رنگ رخسار و ضـماد کوبیـده آن بـ ا آب جهـت تحلیـل سرطانات باطنی و ابرد ه و ورمهای صـلب و اکتحـال آن بـا عسـل
جهت رفع زخم چشم و پاک کردن چرک آن و لعوق آن با عسل جهت تقطیع خلطهای لزج سینه و شش و آشـامیدن مطبـوخ آن بـا شراب جهت دفع سموم و گفته اند که چون با قـوت ملتهبـه اسـت هرگـاه اراده اکـل آن نماینـد بایـد کـه در آب بخیسـانند و پـس بجوشانند و در صره بسته در خمیر بگیرند و مشوی نمایند پس آن هنگام نافع است جهت نفث اخلاط غلیظه لزجه در سینه و شـش
و تحلیل اورام صلبه عقب گـ وش و پسـتان ا و نثیـان و رفـع اذیـت ادویه قتاله .
مقدار شربت آن : در رفع سموم از سه درهم تا پـنج درهـم و در سایر افعال از دو درهم تا سه درهم .
بدل آن : بهمن سرخ است و گیاه آن قابض و در غایت ردع است
تودری یا مادردخت ، نام و استفاده ی این گیاه، دیگه در کرمان منقرض شده و برای همه نا آشنا است.